طلوع آبادان از محاصره تا ناکامی دشمن
به نام خدا
مهمترین و مؤثرترین عامل شکست عراق در تجاوز به ایران اسلامی و ناکام گذاشتن رویاهای فتح 3 روزه قادسیه صدام، در دفاع جانانه یک ماهه اول جنگ تحمیلی بود.
«من خاطرم است که در اولین ساعات تهاجم دشمن در روز 31 شهریور 1359 از لشکر 77 به عنوان فرمانده گردان 153 جهت دفاع از خرمشهر به طور کتبی به من مأموریت ابلاغ و عازم منطقه جنوب شدم.»
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی می توان یکی از دلایل مهم تهاجم عراق به جمهوری اسلامی ایران را رانده و پناهنده شدن برخی از سران ارتش به کشورهای دیگر از جمله عراق دانست. آنها با استناد به اینکه ارتش ایران به علت وقوع انقلاب، یکپارچگی و انسجام خود را از دست داده و فرماندهان تازه کاری مسوولیت اداره ارتش ایران را بر عهده دارند، جهت تجاوز ناجوانمردانه به خاک جمهوری اسلامی ایران وسوسه و گستاخ شدند.
قبل از آغاز تهاجم به ایران، در یک جلسه ستادی که همه فرماندهان عالی رتبه عراق و در حضور حاکم این کشور (صدام) که به اصطلاح اقدام به شور ستادی نموده بودند، امکانات و قابلیت های دوطرف یعنی جمهوری اسلامی ایران و رژیم بعث عراق مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
- شرایط و امکانات آن زمان ایران از نظر فرماندهان بعث
الف: به علت وقوع انقلاب اسلامی در ایران، ارتش انسجام و آمادگی خود را از دست داده است.
ب: در زمان طاغوت ارتش حتی اجازه تعویض روغن تانک و نفربر را بدون تایید آمریکایی ها نداشت و همه امکانات ارتش طاغوت نیز به وسیله آمریکا تأمین می شد، لذا با رفتن آمریکایی ها وضعیت تحرک جنگ افزار و دیگر ادوات و خودروهای ارتش ایران در حد غیر قابل قبول می باشد.
ج : درگیری دو لشکر تقویت شده ارتش جمهوری اسلامی ایران در منطقه کردستان جهت مقابله با دموکراتها و کومله موجب ضعف ارتش ایران شده است.
ت: پیدایش و تقویت منافقین به وسیله عوامل خارجی نیز از دیگر عوامل ضعف ارتش ایران است.
- امکانات ارتش بعث عراق
- دارا بودن400 هواپیمای جنگی
- مجهز بودن بیش از 2 هزار دستگاه تانک و نفربر
- دارا بودن بیش از 12 لشکر تا دندان مسلح و مجهز شدن به وسیله استکبار
- دارا بودن رقم بالای ذخیره ارزی
در این جلسه با مقایسه امکانات دو طرف این نتیجه حاصل شد که تهران طی 3 روز به اشغال ارتش بعث عراق درخواهد آمد، البته با بررسی این امکانات، حدس و گمان تا حدودی درست بود، اما موضوعی که اصولاً به آن توجه نشده بود انگیزه همدلی امت ایران با رهبر کبیر انقلاب اسلامی بود که نه تنها به عنوان رهبر، بلکه به عنوان مرجعی دینی، درس دفاع از دین و شرف و میهن را از آن رهبر بزرگوار آموخته بودند.
زمانی که همه ارگان های مملکتی در اختیار و قدرت طاغوت بود معمار کبیر انقلاب همانند یک مسافر که سال ها از وطن خود دور بود به ایران آمد و بدون هیچ واهمه و هراسی در برابر شاه خائن قرار گرفت. اما در ابتدای جنگ تحمیلی و بمباران های بی وقفه دشمن بعثی، امام خمینی(ره) با یک کلام حجت را برای همه تمام کردند.
ایشان فرمودند: ” دزدی آمده و سنگی انداخته “، با این بیان، زمانی که هواپیماها خاک ایران را بمباران می کردند، مردم شهرها به نقاط مرتفع پناه می بردند و تخریب خانه و کاشانه شان را نظاره می کردند. اما همین مردم زخم دیده، به محض اینکه حملات دشمن متوقف می شد با جان و دل برای کمک به همنوعانشان به منطقه بمباران شده می شتافتند.
برنامه و تفکر رئیس جمهور وقت ( ابوالحسن بنی صدر) این بود که دشمن تک خود را تا منطقه مورد نظرش ادامه دهد، یعنی به او اجازه دهیم تا به منطقه دلخواه خود برسد و سپس اقدام به مقابله و بیرون کردن او کنیم که این مورد مشکوکی بود.
من خاطرم است که در اولین ساعات تهاجم دشمن در روز 31 شهریور 1359 از لشکر 77 به عنوان فرمانده گردان 153 جهت دفاع از خرمشهر به طور کتبی به من مأموریت ابلاغ و عازم منطقه جنوب شدم.
در اهواز پس از پیاده شدن از قطار به جای اینکه به محل مأموریت اعزام شوم بدون هیچ دلیلی و در شرایطی که دشمن خرمشهر را مورد هدف قرار داده بود، مدتها در فولی آباد مستقر بودم و هر روز هواپیماهای عراقی برایمان مزاحمت ایجاد می کردند. تا اینکه بالاخره توسط فرد خیرخواهی در قرارگاه جنوب، تلفنی با شهید آیت الله بهشتی تماس گرفتم و ایشان سوالاتی از من پرسیدند و در پایان صحبت با بیانات خود به من امید تازه ای دادند، به هنگام برگشت از قرارگاه جنوب به فولی آباد مجدداً احضار شدم و در قرارگاه جنوب به حضور آیت الله خامنه ای که در آن زمان در قرارگاه حضور داشتند رسیدم که ایشان پس از طرح سوالاتی دستور حرکت گردان به آبادان را صادر نمودند.
اگر حرکت از قوچان و عزیمت به خرمشهر برای دفاع از این شهر طبق برنامه تعیین شده انجام می شد مشکلات کمتری داشتیم ولی با این حال، زمان ورودمان به آبادان دقیقاً همان روزی بود که خرمشهر به اشغال بعثی ها درآمده بود (4 آبان ماه 1359). به عبارتی دیگر اگر حتی یک روز دیرتر به آبادان می رسیدیم این شهر اشغال می شد.
آبادان برای دشمن از اهمیت ویژه ای برخوردار بود
اشغال خرمشهر به دست دشمن بدون تصرف آبادان ارزش و اهمیت تاکتیکی نداشت. همه تلاش دشمن بر این بود تا آبادان را در هر صورت به اشغال خود درآورد تا بدون هیچ شک و تردیدی خوزستان در کنترل دشمن قرار گیرد.
در کتاب ” صدام و بحران خلیج فارس” به نوشته جودیت میلر از روزنامه نیویورک تایمز، آمده است: نویسندگان هیچ وقت در مورد ایران صداقت نداشتند. در صفحه 190 این کتاب جملات زیر عیناً نقل می شود:
« برخلاف انتظار پس از یک ماه از جنگ های شدید که در24 اکتبر صورت گرفت، عراقی ها کوشیدند بعد از خرمشهر به سوی آبادان که 10 مایل در طرف جنوب بود پیش روی کنند اما علیرغم یورش های متعدد بالاخره در فتح این شهر ناکام ماندند.»
تقریباً مشخص بود که حکومت ایران سقوط نخواهد کرد، شکست عراق در تصرف آبادان مفهومی جز این نداشت که دشمن بعثی حتی قادر نیست به حداقل هدف خود که اشغال ساحل شرقی شط العرب بود، دست یابد. به این ترتیب ارتش عراق مدت کوتاهی بعد از تحکیم موفقیت خود در خرمشهر، شروع به کندن زمین کرد و علیرغم پیشروی 45 کیلومتری در خاک ایران زمین گیر شد.
در 9 آبان سال1359 ارتش عراق سرمست از پیروزی و اشغال خرمشهر برای تصرف آبادان از راه رودخانه بهمن شیر و با ساخت پل و عبور دادن 2 گردان کماندویی وارد نخلستانهای این منطقه شد، گروه زوبین شامل گردان 153 پیاده، یک آتشبار توپخانه 105 میلیمتری و یک گروهان تانک، تنها یگان های منظم و آموزش دیده ارتش جمهوری اسلامی ایران از لشکر 77 پیروز ثامن الائمه بودند که بلافاصله پس از اطلاع از تهاجم عراق به منطقه بهمن شیر اعزام و اقدام به پاتک موفقیت آمیز نمودند. این عملیات طوری بود که ارتش توانست از صبح روز 9 آبان59 تا عصر همان روز دشمن را وادار به عقب نشینی کند. دشمن بعثی که اهمیت اشغال آبادان را برای خود حیاتی می دانست با دادن تلفات قابل ملاحظه ای مجدداً در10 آبان59 اقدام به تک شبانه کود که در این اقدام نیز ناکام ماند و ارتش عراق در آن شب با 449 کشته، 500 اسیر و با به جای گذاشتن غنایم قابل ملاحظه، شکست سنگینی را متحمل شد.
روز 10 آبان 59 ارتش عراق با تعداد زیادی تانک و نفربر سپاه سوم خود در خاک فرو رفت و مجبور شد محاصره را بپذیرد، به دستور صدام حاکم بعث عراق، فرمانده عملیاتی که ماموریت اشغال آبادان را داشت و نتوانست به این موفقیت دست یابد به اعدام محکوم شد.
به روایت سرتیپ بازنشسته جانباز منوچهر کهتری
فرمانده تیپ2 پیاده لشکر 77 در عملیات ثامن الائمه
جام جم