از "موقعیت شهید حاج همت"
به نام خدا
با خطاطی به جنگ دشمن رفتم امیر مقدم برومند، عکاس و مسوول تبلیغات دوران دفاع مقدس در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار نوید شاهد گفت: سال 63، جوانی بودم شانزده ساله که خطاطی می کردم. جنگ که شروع شد گفتم با همین هنر هم میتوانم فعالیت مثبتی در جنگ داشته باشم؛ از طریق بسیج پایگاه ورامین به جنوب، منطقه دوکوهه اعزام شدم.
موقعیت شهید حاج همت
وی ادامه داد: توی جبهه در قسمت تبلیغات شروع به فعالیت کردم. تابلو نوشته ها را برای شناسایی مناطق خطاطی می کردم. مثلا روی تابلو می نوشتم \\\” موقعیت شهید حاج همت \\\” بعد آن را در جاهایی که لشکر اردو می زد یا مسیرهایی که ماشین ها تردد داشتند، نصب می کردم. تا پایان جنگ علاوه بر شرکت در عملیات، کار تبلیغاتی را به شکل های مختلف ادامه دادم.
حکایت قلب و شمع و شهید
این نقاش و خطاط حرفه ای دوران دفاع مقدس افزود: یکی از ابتکاراتی که با همکاری شهید احمدزاده و برادر کلاهی توی دو کوهه انجام دادیم این بود که روی دیوار حمام پشت زمین صبحگاه، سه نفری نوشتیم \\\” شهید \\\” بعد نقاشی یک قلب و شمع، بعد \\\” تاریخ است \\\” ، روی هم شد \\\” شهید قلب و شمع تاریخ است \\\"؛ بچه های رزمنده می رفتند وسط این جمله می ایستادند و عکس می گرفتند و بعد از شهادتشان، آن عکس بهترین یادگاری می شد.
شکست شاخ دشمن در شاخ شمیران
مقدم با بیان اینکه شرکت در پدافند منطقه شاخ شمیران اولین تجربه رزمی اش بوده، عنوان کرد: آذر سال 63 رفته بودیم منطقه شاخ شمیران تا خط را نگه داریم. اولین شبی بود که در خط مقدم نبرد حضور داشتم و کمی دلهره و ترس داشتم، آن شب حضرت امام خمینی را در خواب دیدم و باعث شد ترسم تا آخر جنگ بریزد.بعد از آن در عملیات های بدر، بیت المقدس 2، بیت المقدس 7، کربلای1، کربلای5، والفجر8، غدیر و … شرکت کردم و تا پایان جنگ، به مدت پنج سال با دیگر رزمنده ها مقابل دشمن ایستادگی کردیم.
مظلومیتی شفاف توی نگاتیوهای تاریک و فاسد
وی به ماجرای شروع عکاسی اش در جبهه اشاره کرد و گفت: از سال 64، مسوول تبلیغات گردان مالک اشتر بودم. با همکاری شهید محمود مفید تصمیم گرفتیم ه وسیله عکاسی، فضای جنگ و جبهه را به صورت سندی تصویری ثبت کنیم؛ برای همین زمانی که گروهی از انجمن عکاسان تهران برای بازدید به جبهه آمده بودند، از آنها درخواست دریافت دوربین کردیم که آنها با ارائه نامه ای شرایط خرید یک دوربین دوهزار تومانی را فراهم کردند؛ اما از آنجایی که بچه های جنگ بسیار مظلوم و غریب هستند، هزینه خرید نگاتیو را نداشتیم. مردم هم که نگاتیو به جبهه نمی فرستادند، مربا می فرستادند. بالاخره قرار شد با نگاتیوهای تاریخ مصرف گذشته یکی از بچه های گردان که عکاس حوزه هنری بود و آنها را دور نمی ریخت، کار را شروع کنیم. از آنجا که این نگاتیوها فاسد بودند، عکس های گرفته شده رنگ و لعاب درست و حسابی نداشتند اما با همین نگاتیوها، حدود هشت هزار عکس توی آرشیو آثار جنگ جا گرفت.
آخرین تصویر دنیا
جانباز هشت سال دفاع مقدس در ادامه اضافه کرد: نزدیک شروع عملیات ها که می شد، دست به کار می شدم؛ از همه بچه های رزمنده که قرار بود توی عملیات مقرر شرکت کنند، عکس می گرفتم بعد از عملیات هر کسی که شهید می شد با همکاری بقیه، عکس او را در ابعاد 30 در 40 بزرگ می کردیم و به عنوان آخرین عکس شهید، به خانواده او تقدیم می کردیم که این آخرین عکس، برای آنها ارزش فراوانی داشت.
آخرین صدای دنیا
مقدم در حالیکه از فرط بیماری قادر به صحبت کردن راحت و روان نبود، ادامه داد: نزدیک عملیاتها علاوه بر عکاسی، به وسیله ضبط صوت هایی که از عراقی ها به غنیمت گرفته شده بود، با مصاحبه از بچه های رزمنده آخرین صحبت های آنها را ضبط می کردم که الان این مصاحبه ها موجود است. من این کار را ثبت وقایع جنگ می دانستم و امروز می فهمم که ماندگار شدن این آثار از چه اهمیت و جایگاهی برخوردار است.
یونولیتی از جنس والفجر 8
هنوز قطعاتی از یونولیت هایی که ماکت عملیات والفجر8 به وسیله آن طراحی شده، توی اتاق مقدم جا خوش کرده اند، وی در رابطه با این طرح اظهار داشت: برای توجیه منطقه عملیاتی والفجر8، به اتفاق شهیدان اصغر فرشیان و محمد ناصر رحیمی، سعی کردیم به صورت دقیق و کامل، ماکتی را در ابعاد دو و نیم در سه و نیم متر، با استفاده از یونولیت طراحی کنیم. قبل از عملیات کربلای 5، از روی همان ماکت فرمانده گردان برادر ابراهیم صالحی، منطقه والفجر 8 را که در آن به لحاظ تاکتیکی و وسعت، پیروزیهایی کسب کرده بودیم، برای رزمنده ها توجیه کرد.
سر \\\” صدام \\\” هدیه ای برای سرسلامتی دشمن!
مقدم به زیباترین شیطنت خود در دوران دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: توی منطقه قلاویزان مهران، با کمک شهید رحیمی روی مقوایی بزرگ، سر صدام را به صورت کاریکاتور کشیدیم و طناب دار را انداختیم دور گردنش و زیر آن به عربی این جمله امام (ره) را نوشتیم: \\\” صدام جز خودکشی راه دیگری ندارد \\\” ؛ بعد این مقوا را روی جعبه مهماتی چسباندیم. بعد از نماز صبح، در حالیکه هنوز هوا تاریک بود رفتیم نزدیک سنگر عراقی ها و آن را کنار بوته ای به صورت ایستاده قرار دادیم و به عقب برگشتیم. وقتی هوا روشن شد، صدای فریاد عراقی ها که هم ترسیده بودند و هم عصبانی شده بودند، به گوشمان می رسید. از انجام این کار، به قول معروف خیلی ذوق زده شدیم به ویژه زمانی که عراقی ها آنقدر عصبانی شده بودند که تابلو صدام را به گلوله بستند.
هنوز جانبازی ادامه دارد…
مقدم که دوران نقاهت پیوند کلیه خود را می گذراند، درباره نحوه مجروحیش بیان داشت: در مرحله دوم عملیات والفجر 8 ، با شلیک گلوله تانکی دچار موج گرفتگی شدم و به سمت خاکریزی حدود بیست متر آن طرف تر پرتاب شدم. با این شلیک، من این طرف خاکریز افتاده بودم و محمد رضا طاهری ( مداح کنونی اهل بیت علیهم السلام ) آن طرف خاکریز؛ پایم مجروح شده بود، طاهری آمد پای مرا پانسمان کند گفتم تو برو جلو من خودم با چفیه آن را پانسمان می کنم. بعد از پانسمان، اسلحه ام را عصایم کردم و به عقب برگشتم. الان به دلیل موج گرفتگی، به نخاع و مثانه ام آسیب وارد شده که این اتفاق باعث شد فعالیت کلیه هایم مختل شود و هر دو کلیه ام را از دست بدهم. حدود 54 روز پیش برادرم یکی از کلیه هایش را به من بخشید و تحت عمل جراحی قرار گرفتم.
اثرات موج گرفتگی را پزشکان تایید کرده اند
فاتحی همسر این جانباز در پایان خاطر نشان کرد: همسرم از هیچ کس هیچ توقعی ندارد اما با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می کند. برای او ده درصد جانبازی ثبت شده در حالیکه روز به روز به دلیل مجروحیتش حال وی وخیم تر می شود که این موضوع به گفته و تایید پزشکان در اثر موج گرفتگی است. هزینه های درمان وی نیز بسیار بالاست که تقریبا حمایتی از سوی مسوولان صورت نمی گیرد و این قضیه مشکلات را چند برابر کرده است.
تاريخ و ساعت ارسال: 1392/04/04 10:24:32
منبع:
ميزان بازديد: 28