مهندس شهید مهران بلورچی
به نام خدا
ورودش به دانشگاه نه تنها او را از جبهه ها دور نکرد بلکه با دوستانی آشنا شد که او را هر چه بیشتر به اهدافش نزدیک می کرد تا همه با هم به سوی عالم علوی سفر کنند.
نام : مهران
نام خانوادگی : بلورچی
نام پدر : حسین
محل تولد : تهران
رشته تحصیلی : مهندسی برق
دانشگاه : صنعتی شریف
تاریخ شهادت : 1365/12/12
محل شهادت : شلمچه (کربلای ۵)
زندگینامه مهندس شهید مهران بلورچی
این شهید بزرگوار در بهار سال 1345 در تهران قدم به این جهان فانی نهاد. نامش را مهران نهادند ،اما به مهر مقتدایشان، علی صدایش می زدند. مهران در خردسالی از نعمت پدر محروم شد ، اما چه بسیار مردان الهی بودند که حتی سایه مادر را نیز بر سر نداشتند، زیرا خداوند هر آنکه بخواهد انتخاب و به راه راست هدایت میکند. مادرش از ابتدا او را با خدا و رسول و اهل بیت (علیهم السلام) مأنوس ساخت و این آغاز راه صافی شدنش بود تا به ندای “اقم وجهک” پروردگارش لبیک گوید، در نتیجه او مدت ها قبل از این که عرفاً وشرعاً مکلف محسوب شود خود را مکلف به انجام فرائض شرعی کرده بود. مهران با مشاهده طغیان ملت مسلمان ایران بر طاغوت و طاغوتیان با اینکه هنوز کودکی یازده ساله بیش نبود به این طوفان خروشان پیوست. او نیز مانند سایر جوانان این آب و خاک در اثنای انقلاب، با شخصیت الهی زمان خویش حضرت امام خمینی (ره( آشنا شد و به او خالصانه و نه عاقلانه بلکه متعبدانه دل بست چنان که بعد از عشق به دیدار حق، کلام امامش بود که بعد ها او را به جبهه حق علیه باطل کشانید. در همین دوران با کوشش و تلاش، تحصیل و طلب علم میکرد تا با ابزار دانش مدارج بالای انسانی را هر چه کامل تر بپیماید. این شهید آسمانی به این علوم زمینی اکتفا نمی کرد و با پشتکار بسیار به کسب معارف حقه اسلام اهتمام می ورزید، در جلسات و مراسم مذهبی پیوسته و مدام حاضر می شد، از جمله جلسات حاج آقای حق شناس. همچنین به طور مستمر و در هر فرصتی به مطالعه کتب اسلامی ازجمله کتب شهید مطهری، شهید دستغیب، اصول کافی و غیره می پرداخت .مادرش می گوید:"بسیار علاقه داشت که علوم اسلامی را فرا بگیرد وبدین جهت مطالعه زیاد می کرد، شاید می دانست که فرصت بسیار کم است". مهران به مسأله خود سازی و جهاد با نفس و کسب فضائل و دوری از رذائل اخلاقی توجه خاصی داشت به طوری که به گفته مادرش هیچگاه نماز شب و نماز اول وقتش ترک نشد و به طرز عجیبی از محفلی که در آن غیبت فرد مؤمنی می شد اجتناب می کرد.
مهران پس از پیروزی انقلاب نور به جبهه جهاد در عرصه سازندگی شتافت تا این راه بی پایان را هر چه بیشتر هموار سازد. او با صبر و استقامتی وصف ناپذیر در جهاد سازندگی در قسمت کشاورزی به مبارزه با فقر و بی عدالتی که نتیجه تلاش شیطان و حزب مغلوبش در زمان طاغوت بود مشغول بود تا اینکه با به راه افتادن بازی جدید شیطان بزرگ تاب تحمل فجایع، مظالم و شرارت های آن را نیاورد و در سال 61 در حالی که هنوز دانش آموز بود عزم جبهه جهاد کرد. مهران درسال 62 مدرک دیپلم خود را از دبیرستان مفید گرفت و در همان سال در رشته برق و الکترونیک دانشگاه صنعتی شریف قبول شد. ورودش به دانشگاه نه تنها او را از جبهه ها دور نکرد بلکه با دوستانی آشنا شد که او را هر چه بیشتر به اهدافش نزدیک می کرد تا همه با هم به سوی عالم علوی سفر کنند. پاکی چنان در او ظهورکرده بود که کم اعتقاد ترین آدم ها معترف به نور متبلور شده در وجودش بودند. سرانجام او پس از 5 سال حضور در جبهه و دانشگاه با اقتدای به مولایش حسین(ع)، کربلایش شلمچه، عاشورایش کربلای 5 شد وبه آرزویش که لقای پروردگارش و دیدار سالار شهیدان بود، رسید.
خاطراتی از مهندس شهید مهران بلورچی
شبی شهید بلورچی را دیدم که ایستاده بود من رفتم جلو،ابتدا نمی شد او را بوسید یادم نیست برای چه ولی بعد اورا بوسیدم .
یا در جایی دیگر میگوید:جایی بود که بلورچی را دیدم و با او مصافحه کردم و چون من می دانستم شهید شده از فراق و شدّت تنهایی گریه کردم ولی نمی خواستم جلو بلورچی اشک بریزم ولی هر کاری میکردم نمی توانستم جلوی اشکهایم را بگیرم.
اردوگاه کرخه بود و چادر ارکان گروهان شهادت از گردان انصار و شب عید فطر.
شهید حسن بختو دیوان حافظ را که همیشه همراهش بود برداشت و گفت ” یک فالی به حافظ بزنیم ببینیم شب عید چه در می آید.”
شهید بلورچی گفت ” تا قرآن هست، به حافظ تفأل نمی زنند.”
شهید بختو گفت ” فعلا بگذار با دیوان حافظ حال کنیم.”
با اصرار ما دیوان حافظ را باز کرد، غزلی با مطلع زیر آمد:
شب وصل است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر . . .
همه - حتی شهید بلورچی - متحیر و مات دیوان را دست به دست گرداندند.
یاد نجواهای عاشقانه به خیر
به نقل از معراجیان
« روحش شاد و یادش گرامی باد »