فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

ماجرای خواندنی ازدواج شهید چمران

26 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

یادم هست در یكی از سفرهایی كه به روستاها می‌رفتیم، مصطفی در داخل ماشین هدیه‌ای به من داد. اوّلین هدیه‌اش به من بود و هنوز ازدواج نكرده بودیم، خیلی خوشحال شدم و همانجا باز كردم دیدم روسری است. یك روسری قرمز با گل‌های درشت. من جا خوردم امّا او لبخند زد و به شیرینی گفت: «بچه‌ها دوست دارند شما را با روسری ببینند».
غاده چمران همسر لبنانی شهید چمران بخش‌هایی از زندگی مشترك خود با مصطفی چمران را بازگو می كند. این اظهارات تحت عنوان كتاب «نیمه پنهان ماه» به چاپ رسیده است.

آنچه می‌خوانید، بخش‌هایی از این كتاب است:

پدرم بین آفریقا و چین تجارت می‌ كرد و من فقط خرج می‌كردم، هر طوری كه می‌خواستم. پاریس و لندن را خوب می ‌شناختم، چون همه لباس‌هایم را از آنجا می‌خرید.

در دیداری كه به اصرار امام موسی صدر برگزار شد، ایشان به من گفت: «ما مؤسّسه‌ای داریم برای نگهداری بچّه‌های یتیم. فكر می‌كنم كار در آنجا با روحیه شما سازگار باشد. من می‌خواهم شما بیایی آنجا با چمران آشنا شوی» و تا قول رفتن به مؤسّسه را از من نگرفت، نگذاشت برگردم.

یك شب در تنهایی همانطور كه داشتم می‌نوشتم، چشمم به یك نقّاشی كه در تقویمی ‌چاپ شده بود، افتاد. یكی از نقّاشی‌ها زمینه‌ای كاملا سیاه داشت و وسط این سیاهی، شمع كوچكی می‌سوخت كه نورش در مقابل این ظلمت، خیلی كوچك بود. زیر نقّاشی به عربی شاعرانه‌ای نوشته شده بود:

«من ممكن است نتوانم این تاریكی را از بین ببرم، ولی با همین روشنایی كوچك، فرق ظلمت و نور و حق و باطل را نشان می‌دهم و كسی كه دنبال نور است، این نور هر چقدر كوچك باشد، در قلب او بزرگ خواهد بود».

آن شب، تحت تاثیر این شعر و نقّاشی خیلی گریه كردم.

هنوز پس از گذشت این مدّت، نمی‌توانم نهایت حیرتم را در اوّلین برخورد با شاعر آن شعر و نقّاش آن تصویر درك كنم. او كسی نبود جز «مصطفی چمران»… .

مصطفی لبخند به لب داشت و من خیلی جا خوردم، فكر می‌كردم كسی كه اسمش با جنگ گره خورده و همه از او می‌ترسند، باید آدم قسی‌ ای باشد، حتی می‌ترسیدم، اما لبخند او و آرامشش مرا غافلگیر كرد… .

مصطفی شروع كرد به خواندن نوشته‌های من، گفت: «هر چه نوشته‌اید خوانده‌ام و دورادور با روحتان پرواز كرده‌ام» و اشك‌هایش سرازیر شد… .

من با فرهنگ اروپایی بزرگ شده بودم. حجاب درستی نداشتم و … .

یادم هست در یكی از سفرهایی كه به روستاها می‌رفتیم، مصطفی در داخل ماشین هدیه‌ای به من داد. اوّلین هدیه‌اش به من بود و هنوز ازدواج نكرده بودیم، خیلی خوشحال شدم و همانجا باز كردم دیدم روسری است. یك روسری قرمز با گل‌های درشت. من جا خوردم امّا او لبخند زد و به شیرینی گفت: «بچه‌ها دوست دارند شما را با روسری ببینند».

من می‌دانستم بقیه افراد به مصطفی حمله می‌كنند كه شما چرا خانمی ‌را كه حجاب ندارد می‌آوری مؤسّسه، ولی مصطفی خیلی سعی می‌كرد ـ خودم متوجّه می‌شدم ـ مرا به بچه‌ها نزدیك كند. نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوام آنچنانی دارد، اینها روی من تاثیر گذاشت. او مرا مثل یك بچه كوچك قدم به قدم جلو برد، به اسلام آورد… .

آن روز همین كه رسید خانه (دو ماه از ازدواجشان گذشته بود) در را باز كرد و چشمش افتاد به مصطفی شروع كرد به خندیدن. مصطفی پرسید «چرا می‌خندی» و غاده كه چشم‌هایش از خنده به اشك نشسته بود گفت «مصطفی تو كچلی … من نمی‌دانستم!» مصطفی هم شروع كرد به خندیدن…

…گفتند داماد باید بیاید كادو بدهد به عروس. این رسم ماست. داماد باید انگشتر بدهد. من اصلا فكر اینجا را نكرده بودم. مصطفی وارد شد و یك كادو آورد، رفتم باز كردم دیدم شمع است. كادوی عقد، شمع آورده بود. متن زیبایی هم كنارش بود. سریع كادو را بردم قایم كردم. همه گفتند چی هست، گفتم «نمی‌توانم نشان بدهم» اگر می‌فهمیدند می‌گفتند داماد دیوانه است. برای عروس كادو شمع آورده.

مادرم گفت: «حال شما را كجا می‌خواهد ببرد؟ كجا خانه گرفته؟» گفتم: می‌خواهم بروم مؤسسه با بچه‌ها » مادرم رفت آنجا را دید، فقط یك اتاق بود با چند صندوق میوه به جای تخت … .

 نظر دهید »

شهدا برای شهادت از هم سبقت می‌گرفتند

26 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

یک روای دفاع مقدس گفت: رزمندگان برای شهادت از هم سبقت می‌گرفتند و ترفندها بکار می‌بردند تا به خط بروند و در عملیات‌ها شرکت کنند.
محمد احمدیان شامگاه چهارشنبه در مراسم اختتامیه راهیان نور اظهار داشت: اختتامیه یعنی پایان کار و این برای کسانی است که برای دو روز گردش و بازدید به مناطق جنگی رفتند.

وی ادامه داد: اما برای آنان‌که رفتند و با دیدن مناطق جنگی مسیر زندگی‌شان تغییر کرد و عوض شد تازه شروع کار است و حرکت در این مسیر و تاثیرگذاری بر دیگرانی‌ که هنوز مسیر درست را نمی‌دانند.

این یادگار دفاع مقدس راهیان نور را از آن جهت موثر دانست که شرکت‌کنندگان به ویژه جوانان، نوجوانان و آنان که با آن دوران آشنا نیستند، درک کنند که چه اتفاقی افتاد خیلی‌ها آن زمان برای رفتن به جبهه در شناسنامه‌ها دست می‌بردند و تاریخ تولد را تغییر می‌دانند، موقعی که می‌ایستادند روی پنجه پا بلند می‌شدند که قد بلند، نشان دهند، مگر جنگ چیزی غیر از درد، خون، ترس، درگیری و آتش جهنم گلوله و خمپاره بود؟!

احمدیان ادامه داد: راهیان نور برای آن است که بگوید؛ دفاع مقدس چه معرکه‌ای بود که برخی از رزمندگان بارها زخمی می‌شدند اما می‌گفتند هنوز سر ما سالم است.

این فرمانده دوران دفاع مقدس افزود: رزمندگان و شهدا به جزء خدا چیزی نمی‌دیدند و این ورای آنچیزی بود که اتفاق می‌افتاد و ما نمی‌دانستیم این روحانیت جبهه اکنون، ما را به شلمچه و فکه و… می‌برد.

وی از باور و یقین در جبهه‌ها گفت و ابراز داشت: در دفاع مقدس ما باور کردیم که اگر خداوند عاشق کسی شد او را شهید می‌کند و شهید شدن خوب بودن است.

احمدیان از همرزمان و شهدایی که می‌شناخت، از قربانی، یخچالی، هاشمی و… گفت و اذعان کرد: رزمندگان برای شهادت از هم سبقت می‌گرفتند و ترفندها بکار می‌بردند تا به خط بروند و در عملیات‌ها شرکت کنند.

وی تصریح کرد: یکی از این شهدا شهید اصغر هاشمی بود که فقط 13 سال داشت و کوتاه قد هم بود، با زحمت و سه روز غذا نخوردن بالاخره به جبهه آمد، اما در جبهه هم فرستادنش در مهندسی که در دادن آچار و پیچ گوشتی و دیگر وسایل کمک کند اما او تلاش کرد تا به خط برود.

احمدیان در این باره اضافه کرد: فرماندهان برایش شرط گذاشتند هر وقت پایت به پدال گاز لودر برسد، او را به خط می‌فرستند و اصغر این را پذیرفت و از فرماندهان با قسم قول گرفت.

وی گفت: شهید اصغر هاشمی رفت و با تخته، نئوپان و کش لاستیک «تیوپ»پدال گاز لودر را آنقدر بالا آورد تا پایش برسد و رفت خط و خاکریز را تکمیل کرد و آخرین شهید همان معرکه در آن روز شد.

فارس

 نظر دهید »

ماجرای «خودکار بیت‌المال» سردار شهید زین‌الدین

26 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

اگر مسئولان از الگوی مدیریتی و فرماندهی‌ فرماندهان دفاع‌مقدس پیروی کنند بسیاری از مشکلات و اختلاف‌ها حل می‌شود.

سرهنگ علی جلالی فراهانی،مدیر پیشین اداره کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان مرکزی و از جانبازان 70 درصد در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس فرهنگ حماسه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)،با اشاره به مطلب فوق توضیح داد:داشتن اعتقادات دینی‌،مذهبی‌،شجاعت،‌محبوبیت، خوش فکری‌،شایستگی مدیریتی و تکلیف‌مداری از جمله معیارها در انتخاب فرماندهان به شمار می‌رفت.

وی ادامه داد:معمولا محبوبیت‌،مقبولیت‌، رشادت و توانمندی در تمامی ابعاد، مهمترین ویژگی انتخاب افراد برای فرماندهی در جنگ به شمار می‌رفت و کسی هم برای فرماندهی پیشقدم نمی‌شد تا اینکه او را با اصرار مجاب به پذیرش مسئولیت فرماندهی می‌کردند.

این جانباز 70 درصد خاطرشان کرد: معمولا هر فرمانده فعالیت‌های خود را برمبنای رفتاری فرمانده ارشد خود تنظیم می‌کرد. مثلا سردار شهید مهدی زین‌الدین فرمانده «لشکر 17 علی ابن ابی‌طالب (ع)» از کمترین امکانات نهایت بهره‌برداری را می‌کرد و بسیار به اموال بیت‌المال حساس بود. به عنوان مثال خودکار شخصی‌اش‌ با خودکاری که مسائل مربوط به جنگ را می‌نوشت، تفاوت داشت. فرماندهان دیگر لشکر نیز این رفتار شهید زین‌الدین درس می‌گرفتند.

سرهنگ جلالی فراهانی ادامه داد: الگوی مدیریتی و رفتاری فرماندهان ما در دوران دفاع مقدس بسیار گران‌بها است. بسیاری از الگوها را می‌توان با شیوه‌های مدیریتی کنونی جامعه تطبیق داد و عملی کرد چرا که در دوران جنگ تحمیلی که در سخت‌ترین شرایط به سر می‌بردیم توانستیم با آن الگوها سرافراز شویم و همواره روندی روبه رشد داشتیم. یکی از دلایل سربلندی ما در آن زمان توجه به مقوله پرهیز اسراف بود؛ چیزی که امروز شاید کمتر در رفتار مسئولان دیده شود. ساده‌ترین مثال این مدعا این است که اگر یک گروهان یا گردان چند خودرو در اختیار داشت که یکی از آنها در اختیار فرمانده بود،‌ آن فرمانده برای انجام کارهای شخصی خود و غیرضرور از وسایل عمومی استفاده می‌کرد نه از این خودرو.

وی اظهار کرد: فرماندهان جنگ تحمیلی هرگز به فکر رفاه طلبی‌های شخصی نبودند. امروزه نیز می‌توان بر اساس همان معیار هشت سال دفاع مقدس عمل کرد. مطالعه سرگذشت و سیر شهدا و فرماندهان، چراغی راهی برای دریافت الگوی مدیریتی است چرا که شهدا و فرماندهان بر مبنای آموزه‌های الهی که از انبیا آموخته بودند عمل می‌کردند.

ایسنا

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 289
  • 290
  • 291
  • ...
  • 292
  • ...
  • 293
  • 294
  • 295
  • ...
  • 296
  • ...
  • 297
  • 298
  • 299
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ

آمار

  • امروز: 114
  • دیروز: 69
  • 7 روز قبل: 1565
  • 1 ماه قبل: 7215
  • کل بازدیدها: 238452

مطالب با رتبه بالا

  • وصیتنامه شهید محمد رضا قوس (5.00)
  • وصیت نامه شهید قاسم میر حسینی (5.00)
  • بگو 7 هزار سال! (از خاطرات عملیات خیبر) (5.00)
  • صيت نامه شهيد غلامرضا صالحی (5.00)
  • ماجرای سحری دادن سرهنگ عراقی به اسرای ایرانی در موصل (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس