روی مین رفت و پایش قطع شد
به نام خدا
قبل از عملیات کربلای 4 برای توجیه نقشه و توضیح راهکارهای عملیاتی لشکرها و تیپ ها به قرارگاه خاتم رفتیم. در حضور سردار رضایی، حاج باقر قالیباف به عنوان فرمانده لشکر توضیح خود را شروع کرد. عملیات کربلای 4 قرار بود در منطقه عمومی بصره و به منظور تصرف بصره انجام شود.
خاطره ای از برادر عباس تیموری در مورد عملیات کربلای4
قبل از عملیات کربلای 4 برای توجیه نقشه و توضیح راهکارهای عملیاتی لشکرها و تیپ ها به قرارگاه خاتم رفتیم. در حضور سردار رضایی، حاج باقر قالیباف به عنوان فرمانده لشکر توضیح خود را شروع کرد. عملیات کربلای 4 قرار بود در منطقه عمومی بصره و به منظور تصرف بصره انجام شود.
مدتی بود که در جبهه ها عملیات نشده بود و زمزمه های عملیات نهایی رزمندگان بر سر زبانها بود. دشمن هم کم و بیش مطلع بود که ما می خواهیم در این منطقه عملیات کنیم و برای همین خود را آماده کرده بود.
حاج باقر سخت ترین منطقه عملیات را برای لشکر انتخاب کرده بود و خوب و بد عمل کردن لشکر به کلیت عملیات بستگی داشت. یعنی اگر نمی توانستیم به اهدافمان برسیم دیگران هم بایستی عقب نشینی می کردند و منطقه حساسی بود.
بچه ها آن منطقه را قلب عملیات می دانستند. گردان های خط شکن مشخص شدند.
ابتدا گردان ثارا… به فرماندهی حسن ستوده و بعد هم گردان حزب ا… به فرماندهی ابراهیم محبوب. هر دو نفر از فرماندهان کارآمد و باسابقه جنگ بودند و گردان سوم که مأموریت داشت ، گردان نصرا… به فرماندهی برادر رجب محمدزاده بود. حاج محسن رضایی به عنوان فرمانده ارشد شخصا از حسن ستوده و ابراهیم محبوب خواست تا طرح مانور را توضیح دهند. حسن و ابراهیم به ترتیب توجیه عملیاتی کردند که ابتدا گروهان غواص از دو طرف سنگرهای کمینی را خواهند زد و با آتش مستقیم گردان نیروهای خط شکن ساحل دشمن را تسخیر خواهند کرد.
شهید رجبعلی محمدزاده فرمانده وقت گردان نصرا… در این عملیات روی مین رفته و نیمی از یک پایش قطع شد اما همچنان فریاد می زد که یا زهرا بگویید، جلو بروید و…
برادر رضایی به هر دو نفر گفت: اگر به هر دلیل غواص ها موفق نشدند و مجبور شدید خودتان وارد عمل شوید چه کار می کنید.
هر دو نفر قول دادند که به هر نحو ممکن خط را خواهند شکست. یادم هست که حاج محسن چندین دفعه گفت: می توانید؟ گفتند: بله، می توانیم. این قضیه بود تا شب عملیات.
دشمن از نقطه عمل ما کاملا مطلع بود و از سر شب آتش را شروع کرده بود. بالگردها و تانک های دشمن قبل از شروع عملیات کاملا روی منطقه آتش می ریختند.
شهید رجبعلی محمدزاده
گویا دشمن می خواست عملیات انجام دهد. برای اولین دفعه این صحنه را می دیدیم. چون معمولا قبل از شروع عملیات خبری از آتش نبود. موانع ایذایی دشمن چندین کیلومتر سیم خاردار، موانع خورشیدی، انواع میدان های مین، نهر خین پر از موانع و دژ بلند که دو لول ها و تانک ها پشت آن موضع داشتند. واقعا فهمیدم که اگر یک نفر تخریب چی در روز روشن با تمام وسایل آن هم بدون آتش می خواست به خط مقدم دشمن برسد حداقل 10 ساعت نیاز داشت که به آن جا برسد. بعد فهمیدیم که فرمانده سپاه سوم عدنان خیرا… شخصا آن طرف منتظر رزمندگان بوده است. خط شکنان غواص در موانع گیر کرده بودند و فرماندهان مجبور بودند خودشان از تنها راه که جاده شیشه بود به دشمن برسند. آتش ها اجازه نمی دادند. حسن ستوده با بی سیم تماس گرفت و گفت: حاجی این جا نمی شود جلو رفت.
بچه ها تلفات زیادی می دهند و ابراهیم هم همین پیام را داد. حاج باقر گفت: حسن، ابراهیم یادتان هست آن شب به آقا محسن چه می گفتید؟ هر دو نفر بی سیم را خاموش کردند و بر دشمن تاختند و با تمام این موانع در وسط نهر خین به دیدار حق شتافتند.
شهید رجبعلی محمدزاده فرمانده وقت گردان نصرا… در این عملیات روی مین رفته و نیمی از یک پایش قطع شد اما همچنان فریاد می زد که یا زهرا بگویید، جلو بروید و…
شهادت زیبنده مردان خداست
شهادت زیبنده مردان خدایی است که در دوره های سخت، امتحان ها را گذرانده اند و شهید محمدزاده جزو آن هایی بود که در دشواری ها و در گردنه های مختلف انقلاب، از مقابله با ضد انقلاب گرفته تا دفاع مقدس، تا سازندگی و تا جنگ نرم، شایسته ظاهر شد.
و گفت: حاجی این جا نمی شود جلو رفت. بچه ها تلفات زیادی می دهند و ابراهیم هم همین پیام را داد. حاج باقر گفت: حسن، ابراهیم یادتان هست آن شب به آقا محسن چه می گفتید؟ هر دو نفر بی سیم را خاموش کردند و بر دشمن تاختند و با تمام این موانع در وسط نهر خین به دیدار حق شتافتند.
شهید محمد زاده یکی از سرداران بزرگ استان خراسان است و در عملیات هایی هم چون عملیات های کربلای 1، 4 و 5 و امثال آن در لشکر 5 نصر یکی از فرماندهان بسیار شجاع، خط شکن و بسیار دارای استقامت بود. وقتی کاری به وی محول می شد، سعی می کرد با تمام وجود آن کار را به نحو احسن انجام دهد و همین طور بود که توانست در لشکر پیروز 5 نصر که متعلق به استان خراسان است، عملکرد واقعا درخشانی از خود به یادگار بگذارد.داشتن چنین شخصیتی با چنین خصوصیاتی باعث شد که وی به عنوان فرمانده تیپ در این لشکر معرفی شود و بعد باز هم به خاطر همین توان مندی های خوبی که داشت و به خاطر اخلاص و داشتن قدرت فرماندهی، به فرماندهی سپاه استان سیستان و بلوچستان منصوب شد و به حق در دورانی که مسئولیت آن جا را بر عهده داشت، خدمات بسیار ارزنده ای را انجام داد.از این نظر، او واقعا دست راست سردار سرلشکر شهید حاج نورعلی شوشتری بود. این دو شهید با هم در جبهه بودند، با هم رزم کردند و با هم جهاد کردند و در کنار هم به خون غلتیدند.
روحشان شاد و یادشان گرامی