فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

وقتی فاو به دست ایرانی‌ها افتاد

03 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

وقتی فاو به دست ایرانی‌ها افتاد
روز سوم عملیات با پاتک عراقی‏ها شروع شد. عراقی‏ها از ساعت 3 بامداد در شمالی‏ترین جبهه‏ی داخل نخلستان و حاشیه‏ی اروند رود، مقدمات پاتک سنگینی را روی مواضع خودی آماده کردند. در حالی که آتش سنگین توپخانه، شلیک گلوله‏های مستقیم تانک آن‏ها را حمایت می‏کرد، جنگ سختی درگرفت و به صورت تن به تن درآمد
اروند (6)

در شب سوم عملیات، حمله در دو محور جاده‏ی بصره و جاده‏ی ام‏القصر ادامه یافت. در جاده‏ی بصره، ستونی از قوای دشمن، با تقویت خود در تقاطع جاده‏ی شنی و آسفالت (سه راهی زاویه‏ی جنوب غرب کارخانه‏ی نمک در کیلومتر 7 جاده‏ی فاو - بصره) مستقر شدند. بسیجیان حرکت خود را به سوی دشمن آغاز کردند. هر لحظه بر تعداد و امکانات عراقی‏ها افزوده می‏شد. جنگ سختی میان طرفین درگرفت. نبرد آن‏قدر نزدیک بود که یکی از فرماندهان گردان به فرمانده‏ی لشکرش با بی‏سیم چنین گزارش داد: ما مشغول جنگیدن سنگر به سنگر هستیم.

با توجه به افزایش آتش و گسترش نیروهای پیاده‏ی دشمن، فرمانده عملیات در این محور تصمیم گرفت پیش‏روی نیروها را به تاخیر انداخته و آن‏ها را به عقب بازگرداند. هم‏زمان در محور جاده‏ی ام‏القصر اتفاقاتی افتاد. رزمندگان لشکر 27 محمد رسول الله (ص) متشکل از دو گردان مالک و انصار از محل پایگاه موشکی دوم برای تصرف پایگاه سوم موشکی دشمن در سمت چپ جاده‏ی ام‏القصر و سپس انهدام و تصرف مقر فرمان‏دهی لشکر 26 دشمن در غرب کارخانه‏ی نمک، آماده‏ی حرکت شدند.

در شب سوم عملیات در این محور، نتایج زیر به دست آمد:

- تصرف کامل قرارگاه لشکر دشمن.

- به هلاکت رساندن یا اسارت درآوردن تعدادی از عراقی‏ها.

- به غنیمت گرفتن چندین توپ 130 میلی‏متری و تعداد زیادی توپ‏های 57، 37، 35، 23 میلی‏متری.

- به تصرف درآوردن چندین کیلومتر دیگر از اراضی دشمن و ایجاد خط دفاعی مطمئن‏تر در گلوگاه‏های ورودی فاو[1] .

رسانه‏های گروهی جهان، تمام حواس‏شان به حمله‏ی زمینی ایران علیه عراق جلب شده بود. هر کدام از این رسانه‏ها به نوعی خبرهای جنگ را پوشش می‏دادند. کانال 2 تلویزیون فرانسه در آخرین بولتن خبری خود در ساعت 23 و 30 دقیقه‏ی پنج‏شنبه 24 بهمن اعلام کرد: استفاده‏ی عراق از سلاح شیمیایی بر علیه ایرانیان، دال بر موفقیت حمله‏ی ایرانی‏ها است

روز سوم عملیات با پاتک عراقی‏ها شروع شد. عراقی‏ها از ساعت 3 بامداد در شمالی‏ترین جبهه‏ی داخل نخلستان و حاشیه‏ی اروند رود، مقدمات پاتک سنگینی را روی مواضع خودی آماده کردند. در حالی که آتش سنگین توپخانه، شلیک گلوله‏های مستقیم تانک آن‏ها را حمایت می‏کرد، جنگ سختی درگرفت و به صورت تن به تن درآمد.

کماندوهای عراقی به خاک‏ریز رزمندگان حمله کردند. با آتش سنگین بسیجیان، آن‏ها دسته دسته روی زمین افتادند. از طرف دیگر، در محور جاده‏ی البحار هم خبرهایی بود. لشکر گارد عراق از ساعت 7 و 30 دقیقه‏ی صبح پاتک خود را آغاز کرد. ستونی از تانک، نفربر و خودروهای نظامی در حال حرکت بودند. تانک‏ها، پیشاپیش ستون، خاک‏ریز رزمندگان را هدف قرار دادند. دشمن با این حربه خود را به نزدیکی «کنج» رساند. نیروها به سختی موفق شدند تعدادی از تانک‏های تی - 72 را که ضد آرپی‏جی هستند، شکار کنند. عراقی‏ها در پناه تانک‏های سعی در نزدیک شدن به خاک‏ریز خودی را داشتند. در همین حال، هلی‏کوپترهای هوانیروز سر رسیدند و به شکار تانک پرداختند. عراقی‏ها با دیدن هلی‏کوپترها پس از 4 ساعت درگیری از منطقه‏ی نبرد عقب‏نشینی کردند.
اروند رود

به این ترتیب، لشکرهای سپاه پاسداران با حملات شبانه در سه محور عراقی‏ها را عقب راندند و در نقاط جدید مستقر شدند. در این روز قرارگاه خاتم‏الانبیاء اطلاعیه‏ای صادر کرد. در بخشی از این اطلاعیه آمده بود:

روز گذشته رزمندگان پرتوان اسلام در ادامه‏ی عملیات والفجر 8 موفق شدند ضمن پیش‏روی در امتداد جاده‏ی استراتژیک فاو - ام‏القصر و آزاد سازی بخش دیگری از اراضی دشمن، مقر لشکر 26 عراق را به تصرف درآورده، قسمت دیگری از دریاچه‏ی مصنوعی نمک را آزاد کردند.

رسانه‏های گروهی جهان، تمام حواس‏شان به حمله‏ی زمینی ایران علیه عراق جلب شده بود. هر کدام از این رسانه‏ها به نوعی خبرهای جنگ را پوشش می‏دادند. کانال 2 تلویزیون فرانسه در آخرین بولتن خبری خود در ساعت 23 و 30 دقیقه‏ی پنج‏شنبه 24 بهمن اعلام کرد: استفاده‏ی عراق از سلاح شیمیایی بر علیه ایرانیان، دال بر موفقیت حمله‏ی ایرانی‏ها است.

جنگ و گریز در روزها و شب‏های بعد ادامه پیدا کرد. مهم‏ترین آن شکست پاتک سنگین عراقی‏ها در روز هفتم عملیات بود. خبرگزاری‏ها و رسانه‏های گروهی دنیا لب به تحسین ایرانیان گشودند و حمله‏ی سپاه ایران از نظر نظامی و در نوع خود بی‏نظیر عنوان کردند. صدام حسین، پس از یک هفته به آزاد شدن شهر وفا توسط بسیجیان اعتراف کرد.

تلویزیون دولتی بی‏بی‏سی هم که سعی در مخفی نگاه داشتن این عملیات داشت، سرانجام پس از 11 روز به پیروزی نظامی ایران در عملیات والفجر 8 اعتراف کرد. این شبکه‏ی تلویزیونی، یک فیلم 4 دقیقه‏ای از خبرنگار اعزامی خود به منطقه‏ی فاو را پخش کرد.

بسیجیان با خوش‏حالی و هم‏زمان با دفاع و مقابله با دشمن، به ادامه‏ی فعالیت مهندسی پرداختند. آن‏ها با احداث خاک‏ریزهای ممتد و چند جداره، خط دفاعی خود را مستحکم کردند. رزمندگان با استفاده از آب رودخانه‏ی اروند و خور عبدالله، کانال‏های عریض و دریاچه‏های کوچک و مصنوعی در برابر عراقی‏ها ایجاد کردند. با این کار، قدرت مانور و پیش‏روی عراقی‏ها تا حد زیادی کاسته شد

جنگ در فاو هفتاد و پنج روز به درازا کشید. اروند هر روز شاهد عبور و مرور هزاران نفر رزمنده بر روی خود بود. بی‏آن که این رودخانه‏ی وحشی بتواند آن‏ها را شکار کند. عراقی‏ها پس از گذشت هفتاد و پنج روز پاتک‏های پی‏در پی از باز پس‏گیری فاو مستأصل شدند و ناگریز، به تثبیت مواضع دفاعی‏شان پرداختند. در این نبرد سهمگین، فاو به تصرف رزمندگان ایرانی درآمد. بصره از جنوب مورد تهدید رزمندگان قرار گرفت و راه ورود عراق به خلیج فارس مسدود شد.

در مجموع حدود 600 کیلومترمربع از خاک دشمن به تصرف درآمد. بیش از 000 / 50 نفر کشته و مجروح شدند، هر چند بخشی از این تلفات مربوط به بمباران اشتباه شیمیایی عراقی‏ها بر سر نیروهای خودشان بود. 2105 نفر به اسارت درآمدند و 540 تانک و نفربر آن‏ها منهدم شد. هم چنین 45 هواپیما، 20 توپ، 5 دستگاه مهندسی و 5 هلی‏کوپتر منهدم شدند و 95 تانک و نفربر، 20 توپ و 35 دستگاه مهندسی به غنیمت درآمد.
اروند رود

بسیجیان با خوش‏حالی و هم‏زمان با دفاع و مقابله با دشمن، به ادامه‏ی فعالیت مهندسی پرداختند. آن‏ها با احداث خاک‏ریزهای ممتد و چند جداره، خط دفاعی خود را مستحکم کردند. رزمندگان با استفاده از آب رودخانه‏ی اروند و خور عبدالله، کانال‏های عریض و دریاچه‏های کوچک و مصنوعی در برابر عراقی‏ها ایجاد کردند. با این کار، قدرت مانور و پیش‏روی عراقی‏ها تا حد زیادی کاسته شد.

پس از پایان عملیات، نیروهای مهندسی به منظور تسهیل رفت و آمد و حمل و نقل وسایل و ادوات، پل ثابتی بر روی رودخانه‏ی اروند نصب کردند. هر چه عراقی‏ها سعی کردند آن را از بین ببرند اما تا پایان جنگ این پل سالم ماند.

به این ترتیب، پس از هفتاد و پنج روز نبرد در فاو، منطقه روی آرامش به خود گرفت و عراقی‏ها حضور رزمندگان ایرانی را در جزیره‏ی فاو پذیرفتند.

پایان

منبع:فاتحان

 نظر دهید »

شهدایی که با بدن سالم تفحص شدند

03 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

در حوالی دریاچه ماهی 25 شهید پیدا کردیم که با شکنجه زنده به گور شده بودند. این شهدا را 5 تا 5 تا با سیم خاردار به هم بسته بودند و آن‌ها را زنده زنده دفن کرده بودند. طبق نظریه پزشکی قانونی 65 درصد بدن‌هایشان سالم بود. این خبر در منطقه خوزستان پیچید چون اصلاً سابقه نداشت بعد از 25 – 30 سال اینگونه جنازه‌ها سالم باشند 67 سانت از روده‌هایش نبود و شیمیایی بود؛ از 6 سال سختی جراحی‌هایش در خارج می‌گفت و می‌گفت با همین دست‌های خودش 250 شهید را از زیر خاک بیرون آورده و همین قدر که دعای پدر و مادر شهدا پشتش هست، برای آخرتش کفایت می‌کند و هیچ اجر دیگری حتی از جبهه‌اش هم نمی‌خواهد. آقای موسوی مسئول گروه تفحص منطقه شلمچه در گفت‌وگویی دوستانه، خاطراتش را روایت می‌کند:
* بعد از 6 ساعت شهیدش را آورد و گفت این مال شما

بچه‌های تفحص دنبال 3 شهید بودند که بعد از یک هفته جستجو آنها را پیدا کردیم؛ داخل پارچه‌های سفید گذاشتیم و آوردیم مقر تا شناسایی شوند؛ به پدر و مادرهایشان اطلاع داده بودند که فرزندانشان شناسایی شده‌اند. مادری آمده بود و طوری ناله می‌زد که تا به حال در عمر 46 ساله‌ام ندیده بودم؛ دخترش می‌گفت «مادرم از 25 سال گذشته که فرزندش مفقود شده، حالش همین طور است»؛ ناگهان رفت داخل اتاق، مقابل 3 شهید ایستاد؛ به بچه‌ها گفتم «با ایشان کاری نداشته باشید» تا رفتم دوربین بیاورم؛ این مادر، یکی از شهدا را بغل کرد و دوید سمت مسجد؛ به بچه‌ها گفتم «بگذارید ببرد».

هنوز ما اطلاع دقیقی از هویت 3 شهید نداشتیم؛ برای شهید نماز خواند و شروع کرد با او به صحبت کردن؛ دلتنگی‌های 25 ساله‌اش را به او گفت؛ از تنهایی‌های خودش؛ از اینکه پدرش فوت کرده؛ خواهر و برادرانش ازدواج کردند و از اینکه چه سختی‌هایی که نکشیدند و اینکه که شما را به ما می‌خواستند، بفروشند به یک میلیون و دو میلیون تومان. می‌آمدند به ما می‌گفتند ماشین می‌خواهید، خانه می‌خواهید یا زمین.

این مادر بعد از 6 ساعت شهیدش را آورد و گفت این مال شما… به او گفتم «مادر چطوری فهمیدید، این بچه شماست؟» او گفت «همان موقعی که رفتم و در را باز کردم، دیدم پسرم در مقابلم با همان چهره 25 سال پیش که به منطقه فرستادمش، با همان تیپ، با همان وضعیت بلند شد و به من سلام کرد و گفت مادر منتظرت بودم».

صبح روز بعد وقت نماز مادر به رحمت خدا رفت؛ زمانی که ما بعد از فوت مادرش رفتیم کار شناسایی را انجام دادیم. پلاکش را در قفسه سینه‌اش پیدا کردیم و تا اطلاعات را وارد رایانه کردیم دیدیم مادر درست گفته بود.

این مادر بعد از 6 ساعت شهیدش را آورد و گفت این مال شما… به او گفتم «مادر چطوری فهمیدید، این بچه شماست؟» او گفت «همان موقعی که رفتم و در را باز کردم، دیدم پسرم در مقابلم با همان چهره 25 سال پیش که به منطقه فرستادمش، با همان تیپ، با همان وضعیت بلند شد و به من سلام کرد و گفت مادر منتظرت بودم». صبح روز بعد وقت نماز مادر به رحمت خدا رفت
* شهدایی که در فاضلاب انداخته شده بودند

در یکی از زندان‌های عراق، دو شهید را در فاضلاب زندان پیدا کردیم که یا در اثر بیماری یا جراحت یا شکنجه به شهادت رسیده بودند. آن‌ها را بدون آنکه تحویل صلیب سرخ داده شوند شبانه تحویل یکی از ستادهایشان داده بودند که در فاضلاب همان زندان رها کرده بودند.
* شهدایی که با شکنجه زنده به گور شدند

در حوالی دریاچه ماهی 25 شهید پیدا کردیم که با شکنجه زنده به گور شده بودند. این شهدا را 5 تا 5 تا با سیم خاردار به هم بسته بودند و آن‌ها را زنده زنده دفن کرده بودند. 5 نفر دیگر از شهدا را مثل دوستانشان نبسته بودند، در گودالی دیگر که زنده به گور کرده بودند، پیدا کردیم. این شهدا بند انگشت نداشتند. زمانی که خاک به روی آن‌ها ریخته می‌شد برای اینکه بتوانند از گودال بیرون بیایند آنقدر چنگ به گودال انداخته بودند که ناخن‌هایشان جدا شده بود. طبق نظریه پزشکی قانونی 65 درصد بدن‌هایشان سالم بود. این خبر در منطقه خوزستان پیچید و اصلاً سابقه نداشته که بعد از 25 – 30 سال این گونه جنازه‌ها سالم باشند.

این‌ها به نحوی شهدا را زنده به گور می‌کردند که بعد از پیدا شدن موجب شوکه شدن مردم ایران شود، در کنار دیوارهای زندان، مناطق باتلاقی و…
* طریقه پیدا شدن 25 شهید

بعد از یک ماه تلاش بی‌ثمر، گروه تفحص، یکی از بچه‌های تفحص که سید هم هست گوشه‌ای نشسته بود زار زار گریه می‌کرد؛ یکدفعه بلند شد و گفت «نوری دیدم، فوق العاده زیبا؛ تا به حال همچین نوری ندیده بودم» شروع کردیم به جستجو و بعد از پیدا کردن پارچه یک پیراهن و جستجوی بیشتر 25 شهید را با بدن سالم یافتیم.

بعد از یک ماه تلاش بی‌ثمر، گروه تفحص، یکی از بچه‌های تفحص که سید هم هست گوشه‌ای نشسته بود زار زار گریه می‌کرد؛ یکدفعه بلند شد و گفت «نوری دیدم، فوق العاده زیبا؛ تا به حال همچین نوری ندیده بودم» شروع کردیم به جستجو و بعد از پیدا کردن پارچه یک پیراهن و جستجوی بیشتر 25 شهید را با بدن سالم یافتیم.

سالم بودن بدن این شهیدان حامل پیامی برای جامعه و جوان‌های ما است و بنده عاجزم از بیان آن؛ شما باید به اهل آن مراجعه کنید و گمان نکنید با یک یا 2 سال به دست می‌آید، نه! رازش دست امام زمان (عج) است.

جبهه، عالمی داشت؛ آمدن اسرا، دنیایی بود، پیدا کردن شهدا هم عالمی دارد و همه به لطف خدا، فاطمه زهرا(س)، امام حسین(ع) و امام زمان(عج).
* در مقابل شهدا ساکت نمانیم

جبهه رفتن وظیفه هر مسلمانی بود اما امروز دنبال رو راه شهدا بودن مهم است. این هنر است، این راه امام است و متأسفانه هنوز برخی سرشان در لاک خودشان است؛ اگر جوانی بفهمد برادر، عمو، دایی و همسایه‌اش چگونه به جبهه رفته، چطوری شهید شده و چگونه پیکرش پیدا شده، پدر و مادر شهید در نبودنش چه خون دلی خورده‌اند، آن جوان اصلاح می‌شود اما در صورتی که این مسایل گفته نشود یا گفته‌ها کم باشد و خوب منتقل نشود آرام آرام به فراموشی سپرده می‌شود؛ لذا باید مراقب باشیم مصداق صحبت‌های شهید باکری نشویم.

منبع:فاتحان

 نظر دهید »

حکایت سرافرازی اروند

03 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

مهدی نیز در میان نی‏زارها می‏گشت. او دید که داخل موانع و در ساحل اروند غوغایی برپاست. جسم بی‏جان 8 نفر از غواصان داخل موانع در کنار هم افتاده بود. مهدی به سوی خورشیدی‏ها رفت و کریم وفا را دید. کریم با اصابت گلوله، طوری پرت شده بود که…

کم کم خورشید در آسمان فاو ظاهر شد؛ اما آن چه را که خورشید می‏دید، باور کردنی نبود. به جای عراقی‏ها، بسیجیان در منطقه حضور داشتند و نبرد سختی درگرفته بود. نیروهای پیاده خط مقدم جبهه را به جلوی شهر فاو کشانده بودند و غواص‏ها، در کنار اروند، به دنبال دوستان خود می‏گشتند.

مهدی نیز در میان نی‏زارها می‏گشت. او دید که داخل موانع و در ساحل اروند غوغایی برپاست. جسم بی‏جان 8 نفر از غواصان داخل موانع در کنار هم افتاده بود. مهدی به سوی خورشیدی‏ها رفت و کریم وفا را دید. کریم با اصابت گلوله، طوری پرت شده بود که سرش در خورشیدی فرو رفته و ایستاده به شهادت رسیده بود. مهدی و دوستانش شروع به جمع‏آوری شهدا کردند. وقتی همه‏ی شهدا را از لابه‏لای موانع بیرون کشیدند، خورشید به اوج آسمان رسیده بود…

ساعت 9 صبح - 21 بهمن 1364 - محور چپ عملیات تا شهر فاو، یعنی منطقه‏ی راس البیشه سقوط کرد و به تصرف رزمندگان ایرانی درآمد. روز اول عملیات به غروب نزدیک شد، در حالی که عراقی‏ها به علت غافل‏گیری، عدم اطلاع دقیق از وضعیت موجود و هم چنین ابری بودن هوا مهلت عکس‏العمل زمینی و هوایی پیدا نکردند. آن روز غروب، فرماندهان عراقی تنها راه چاره را تسلیم در مقابل بسیجیان دیدند.

در ساحل خورعبدالله، مجاور پایگاه موشکی دشمن رو به روی جزیره‏ی بوبیان کویت، قایق‏ها دیده شدند. آن‏ها برای بردن فرماندهان، امکانات و وسایل جاسوسی و تجهیزات مربوط به سکوهای پرتاب موشک و رادارهای نظامی تلاش می‏کردند. تا غروب این روز 950 اسیر عراقی به عقب تخلیه شدند و این آمار به سرعت در حال افزایش بود. هم زمان با فرا رسیدن شب، تیپ 16 زرهی از لشکر 6 عراق از محور جاده‏ی استراتژیک بصره و تیپ کماندویی سپاه هفتم از محور جاده‏ی البحار روانه‏ی منطقه‏ی فاو شدند. بسیجیان خسته از یک شب و روز جنگ تن به تن مشغول استراحت شدند؛ اما هنوز در آرامش فرو نرفته بودند که جنگی دیگر درگرفت. رزمندگان به مقابله با این دو تیپ برخاستند و سرانجام هر دو تیپ عراقی با گذاشتن تلفات سنگین مجبور به عقب نشینی شدند. با همت و تلاش فرماندهان لشکر، از جمله حاج حسین خرازی فرمانده لشکر امام حسین (ع) اسکله‏های مورد نیاز در ساحل خودی برپا شد. به همین علت، امکانات مهندسی، تدارکاتی و تسلیحاتی به طرف فاو سرازیر شدند.

شب دوم عملیات از راه رسید. حال نوبت جهادگران مهندسی بود که هنر خود را به نمایش بگذارند. شب دوم، سرآغاز جنگ مهندسی بود. بسیجیان، جهادگران بی‏ادعا را به نظاره نشستند. در میان رانندگان لودر و بلدوزر، برخی نوجوان و جوان به چشم می‏آمدند که با مهارت و چابکی مشغول کار بودند.مسؤول مهندسی در محور شمال منطقه‏ی عملیاتی سرگرم هدایت امکانات مهندسی شد. سرانجام او از چند ناحیه مورد اصابت قرار گرفت و زخمی شد. او را در حالتی که از فرط خستگی و تشنگی در حال بی‏هوش شدن بود، به عقب منتقل کردند اما روز بعد جهادگردان او را دیدند که با دستی گچ گرفته و اعضایی باندپیچی شده، به منطقه برگشت

شب دوم عملیات از راه رسید. حال نوبت جهادگران مهندسی بود که هنر خود را به نمایش بگذارند. شب دوم، سرآغاز جنگ مهندسی بود. بسیجیان، جهادگران بی‏ادعا را به نظاره نشستند. در میان رانندگان لودر و بلدوزر، برخی نوجوان و جوان به چشم می‏آمدند که با مهارت و چابکی مشغول کار بودند.

مسؤول مهندسی در محور شمال منطقه‏ی عملیاتی سرگرم هدایت امکانات مهندسی شد. سرانجام او از چند ناحیه مورد اصابت قرار گرفت و زخمی شد. او را در حالتی که از فرط خستگی و تشنگی در حال بی‏هوش شدن بود، به عقب منتقل کردند اما روز بعد جهادگردان او را دیدند که با دستی گچ گرفته و اعضایی باندپیچی شده، به منطقه برگشته[1] .

تیم تخریب از ابتدای شب با مین‏های مختلف حرکت کردند. آن‏ها سینه خیز تا نزدیکی محل استقرار تانک‏ها و نفرات دشمن در جاده‏ی البحار جلو رفتند و مین‏های همراه خود را در حاشیه‏ی جاده کار گذاشتند. گروه دیگری از بچه‏های تخریب لشکر 5 نصر، برای تخریب و شکاف در جاده‏ی آسفالته‏ی فاو- البحار مشغول کار شدند. آن‏ها تلاش کردند تا پس از کار گذاشتن مواد منفجره در جاده، آن قسمت را از بین ببرند؛ به این ترتیب امکان تردد خودرو، تانک و نفربرهای دشمن به سمت بسیجیان از بین می‏رفت.
اروند رود

یکی از فرماندهان عملیات در خاطرات خود می‏گوید:

«به شریف مطوری گفتم سریع حرکت کنیم و آخرین حد خطوط خودمان را شناسایی کنیم. خط هنوز در سه راهی فاو بود. نیروها داشتند می‏جنگیدند. تیرهای برق کنار جاده، توجهم را جلب کردند. دیدم برای دیده‏بانی مناسب هستند.

یک دستگاه دوربین 20*120 پیدا کردم و برگشتم به آخرین نقطه‏ای که بچه‏ها بودند. بالای یکی از تیرهای برق، دوربین را مستقر کردم. به شریف مطوری گفتم: می‏روی بالا. با خودت پتو یا چیز دیگری هم نمی‏بری. فقط یک تخته می‏بری و آن‏جا می‏نشینی و دوربین را مستقر می‏کنی. یک وقت کاری نکنی که معلوم بشود یک شی‏ء بالای دکل است و قضیه لو برود. فقط توجه داشته باش، تا جایی که ما پیش روی می‏کنیم، تو تا عمق دو الی سه کیلومتری دشمن را دید داشته باشی.

شریف مطوری، صبح‏ها قبل از روشن شدن هوا می‏رفت بالای دکل و شب‏ها با تاریکی هوا برمی‏گشت پایین. او تمام کارهای شخصی‏اش، مانند خواندن نماز را به سختی و با مشقت انجام می‏داد. شریف مطوری مواضع عراقی‏ها را بررسی می‏کرد؛ سپس اطلاعات دقیقی به فرمانده خود می‏داد. تحرکات عراقی‏ها توسط شریف مطوری گزارش می‏شد و بسیجیان با این اطلاعات عراقی‏ها را ناکام می‏گذاشتند. کار به جایی رسید که حتی یکی دو پاتک آن‏ها هم ناکام ماند. عراقی‏ها مستاصل شده بودند که چرا با پاتک کاری از پیش نمی‏برند.

بالاخره پس از گذشت چند روز، عراقی‏ها متوجه موضوع شدند. شاید یک دلیلش این بود که ایرانی‏ها تعدادی از دکل‏ها را قطع کرده بودند تا هواپیماهای خودی هنگام پرواز در سطح پایین با آن‏ها برخورد نکنند.عراقی‏ها که متوجه دیدبان ایرانی‏ها شده بودند، با تانک و توپخانه، دکل را مورد هدف قرار دادند. بالاخره دکلی که شریف مطوری روی آن بود، هدف قرار گرفت و او بالای دکل به شهادت رسید[2] .

بالاخره پس از گذشت چند روز، عراقی‏ها متوجه موضوع شدند. شاید یک دلیلش این بود که ایرانی‏ها تعدادی از دکل‏ها را قطع کرده بودند تا هواپیماهای خودی هنگام پرواز در سطح پایین با آن‏ها برخورد نکنند.عراقی‏ها که متوجه دیدبان ایرانی‏ها شده بودند، با تانک و توپخانه، دکل را مورد هدف قرار دادند. بالاخره دکلی که شریف مطوری روی آن بود، هدف قرار گرفت و او بالای دکل به شهادت رسید

صبح روز دوم عملیات از راه رسید. با روشن شدن هوا، معلوم شد که عراقی‏ها نیروهای جدیدی در جاده‏ی البحار - بصره، جاده استراتژیک فاو - بصره و جاده فاو - ام‏القصر مستقر کرده‏اند. آن‏ها مشغول آماده‏سازی یگان‏های خود برای اجرای پاتک شدند.

ساعت 7 و 15 دقیقه‏ی صبح با صدای انفجار بمب‏های هواپیمای عراقی همه داخل سنگرها، پناه گرفتند. از این لحظه به بعد هر 5 دقیقه یک بار هواپیمای دشمن منطقه را بمباران می‏کرد.هر چند که حملات هواپیماها از ارتفاع بالا و بی‏هدف بود.

خبر موفقیت‏های بسیجیان به سرعت در تمام دنیا پیچید. خبرگزاری رویترز اعلام کرد: حمله‏ی ایران به فاو، نیروهای این کشور را به 40 کیلومتری مرز کویت که یکی از حامیان اصلی عراق در جنگ بود، رسانده است.

تلویزیون دولتی ایتالیا در بخش اخبار نیم‏روزی خبر آغاز حمله‏ی نیروهای ایرانی را پخش کرد. این کانال تلویزیونی اعلام کرد: برای اولین بار در مدت 5 سال از آغاز جنگ میان ایران و عراق است که ایرانی‏ها موفق شده‏اند از شط العرب، محل تلاقی دو رود بزرگ دجله و فرات در خاک عراق عبور نمایند.

منبع:سایت فاتحان

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 198
  • 199
  • 200
  • ...
  • 201
  • ...
  • 202
  • 203
  • 204
  • ...
  • 205
  • ...
  • 206
  • 207
  • 208
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • زفاک

آمار

  • امروز: 1483
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • شهادت نهایت آمال عارفان حقیقی است وچه کسی عارف تر از شهید (5.00)
  • سربازان امام زمان عج ( خاطره ای از شهید محمود کاوه ) (5.00)
  • فرازی از وصیت نامه شهید محمد حسن نظرنژاد (بابا نظر) (5.00)
  • یک خبر تلخ برای معاون گردان (5.00)
  • وصیتنامه روحانی شهید یوسف خانی (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس