فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

وصیت نامه شهید مجید ایزددوست

16 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

برادران و خواهران عزیزم، سعادت یار شد و بار دیگر توانستم قدم گنهکارم را به خطه پاک خوزستان برسانم. امید است که خداوند تبارک و تعالی توجهی به این بنده عاصی بنماید تا شاید بتوانم بعد از تحمل عذاب از رحمت الهی محروم نباشم.

بسم الله الرحمن الرحیم

برای سلامتی امام امت، عصاره وحدت و بیدار کننده مستضعفان جهان صلوات.

برادران و خواهران عزیزم، سعادت یار شد و بار دیگر توانستم قدم گنهکارم را به خطه پاک خوزستان برسانم. امید است که خداوند تبارک و تعالی توجهی به این بنده عاصی بنماید تا شاید بتوانم بعد از تحمل عذاب از رحمت الهی محروم نباشم.

صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک

آری عزیزان می روم به دنبال مسعود و مصطفی و کاروانی که به ترتیب به آنها پیوستند، مثل سالاری، ساغری، مژدهی، ظهوری، رستگار، ذات اصغر، دادرس، حق شناس، تقی پور، حقیقت جو و … .

زیرا آنها هر کدام مدتی در عالمی دیگر با یک امکانات دیگر و با یک حالات دیگر سر می برند ولی من گنهکار هر روز که از عمرم می گذرد انبار گناهم انباشته تر و علاقه به دنیای فانی زیادتر و آرزوی دنیایی، درازتر می شود.

بار الهی تو رابه مقربان درگاهت، تو را به نفس مسیحایی امام امت، تو را به اشک چشم نیمه شب امام امت و تو را به امام زمانت (عج) قسم! مرا بیامرز و از دنیا ببر، زیرا می ترسم از لحظه ای که حجاب ها برداشته شود و اعمال بنده گنهکاری مثل من در جلوی چشم من ظاهر شود، زمانی که هیچ کاری از دست من ساخته نیست چه خاکی بر سر بریزم.

خدایا تو را به خون پاک شهدای اسلام و انقلاب، توبه مرا بپذیر و از سر تقصیراتم بگذر.

ای یاوران امام امت که در حقیقت یاور امام حسین و پاسدار خون آنها هستید. چند تذکر را یادآور می شوم، شاید بر اثر یادآوری آنها خداوند تبارک و تعالی نظر لطفی نماید و با شفاعت شهدا من را در زمره ی شهدا قرار دهد…

بیایید به نفس ها اعتبار ببخشید، ببنید که هر نفس امام چقدر برای امت اسلام با ارزش است. خط امامی شوید و لازمه اش در مرحله اول تذهیب نفس است به فرموده ی امام.

یک لحظه از امام و فرمایشات ایشان فاصله نگیرید. تندروی و کندروی هر دو خطرناک است. نکند هوای نفس شما را تحریک کند و پشت سر فرمایشات امام امت باشد، از نظر عقلی و قلبی و ولایتی فرسنگ ها با امام فاصله بگیرید.

فریب ظواهر دنیا را نخورید که بلاخره جدا شدنی است. یا دنیا از شما جدا می شود و مال و … از دست شما می رود و یا شما جدا می شوید و می میرید.

در ساختن خود و دیگران و دوستان و مردم محله و شهر بکوشید که یکی از عبادات بزرگ محسوب می شود و به این وسیله می توانید تنور جبهه را همانا گرم نگه دارید.

در ساختن کودکان و نوجوانان بسیار کوشا باشد زیرا انقلاب به فکر و تعهد آنها نیاز وافری دارد و در این رابطه احترام به پدران امری است ضروری و حتمی.

وحدت شما را بر اساس ایات الهی حفظ کنید که حفظ وحدت، آبرو و شرف و حیثیت و حفظ اسلام و قرآن و شادی روح شهدا می باشد. بکوشید از نظر مادی با حداقل زندگی بسازید و در زندگی افراط و تفریط را از بین برده و در فکر دوستان و برادران ضعیف خود باشید و نگذارید تا جهت نیاز به سوی شما دست دراز کند که در این صورت هر چه شما بدهید در حقیقت بهای آبروی از دست رفته اش را می دهید واین هنر نیست.

مسجد این پایگاه خدایی، این منطقه جنگی جهت آماده شدن برای نبرد، این سنگر انقلاب را خالی نکنید، نه این که از نظر ابدان و اجسام پر کنید، بلکه بکوشید روح شما صیقل داده شود تا برسید به مرحله ای که هر چه می بینید رحمت الهی و آزمایش الهی باشد.

خط امام، خط امام است نه فقط در ابعاد سیاست، بلکه در قالب عبادت و عرفان، اقتصاد، کسب علم و تقوی و شب زنده داری و … بیایید در همه ابعاد دنبال امام حرکت کنیم که اگر از هر کدام عقب افتادید نمی توانید ادعای خط امام کنید.

در هر سمت و شغلی و کاری که هستید کوشاتر باشد زیرا رضایت دشمن زمانی حاصل می شود که وابستگی به آنها در اثر کم کاری من و شما زیادتر می شود.

نسبت به همدیگر با گذشت و مهربان و راز دار و همکار باشید تا بتوانید با هم دشمن درون و بیرون خود را از میدان مبارزه بیرون کنید. آری ای عزیزان سعی کنید فقط برای آخرت زندگی کنید.

در پایان همه شما را به خدا می سپارم. مرا عفو کنید، فقط…!

مجید ایزددوست

درباره شهید

شهید مجید ایزددوست متولد ۲۵ مرداد سال ۱۳۳۴ است و زمانی که ۳۱ سال بیشتر نداشت، در تاریخ ۲۳ دی ماه سال ۶۵ در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید. مختصری از نامه ی زندگی این شهید عزیز در ادامه می آید: نیاز نیست بدونید چندسالشه، نیاز نیست بدونید تو چه شهری چشم به جهان گشوده؟ یا توی چه ماهی متولد شده و چه رنگی رو دوست داره، ولی نیازه که بدونید چه جور شخصیتی داشته و خدا چه آدمایی رو برای خودش گلچین می کنه و لیاقت اسم شهید رو بهشون هدیه می ده! خیلی از بچه مذهبی های دهه شصت و هفتادی شهر رشت نمی شناسنش، اگه گفتید چرا؟ چون سردار نبود یا حتی سپاهی هم نبود، از وزیر وزرا هم که نبود، با اینکه از شهدای مشهور شهرمان نیست اما از آنها هم کمی ندارد. در ماجرای قبل از انقلاب و اوایل انقلاب و جنگ حضور پر رنگی داشت. اوایل درگیری هایی که در غرب اتفاق افتاد به شهید چمران می پیوندد و مدتی با آنها تو عملیات ها شرکت می کند. سال های اول جنگ بنا بر مسئولیت حساسی که در آموزش و پرورش بهش سپرده شد و شهادت برادرش مسعود که جز شهدای دوره اول استان گیلان است، مجبور شد به رشت برگردد و داخل استان خدمت کند، غیر از کار اصلی اش، فعالیت های متفرقه زیادی انجام می داد. مثلا مسئول انجمن اسلامی محلات بود و برای جوانتر ها کلاس اخلاق می گذاشت. این کلاس ها در حدی عالی بودند که مرحوم حجت الاسلام احسانبخش (نماینده ی امام در استان) به او اجازه نمی داد که به جبهه برود و می گفت: مجید، شهید پروره! مجید وجودش برای شهر لازمه! اما گوش آقا مجید به این حرف ها بدهکار نبود، بعد شهادت برادر کوچکش مسعود، می خواست خانواده را برای شهادت خودش آماده کند و همین کار رو هم کرد. مجید در عین اینکه مهربان بود، اقتدار هم داشت. نسبت به دوستان بسیار رئوف و مهربان بود. به خیلی ها کمک و یاری می رساند. اما همین آقا مجید نسبت به منافقان و دشمنان اسلام که در آن زمان بسیار زیاد هم بودند محبتی از خود نشان نمی داد و با آن ها مبارزه می کرد. وی تا جایی که می توانست جلوی آن ها می ایستاد و جلوی کارشکنی های آنها را می گرفت.

خانم حسنی همسر شهید مجید ایزد دوست از زندگیش با مجید گفت: زمان ازدواج با مجید می دانستم که او در نهایت شهید می شود. مجید خیلی با محبت بود ما یکسال بعد از شهادت برادرش در آبان سال ۶۰ ازدواج کردیم و من می دیدم او چطور به خانواده و به خصوص پدر و مادرش محبت می ورزد تا جای مسعود خالی نباشد، وقتی در خانواده حرفی می زد برای همه اتمام حجت بود، حتی پدر و مادر هم به حرف هایش اهمیت خاصی می دادند. می دانستند که مجید از روی حساب و کتاب حرف می زند در واقع معلم اخلاق خواهر و برادرانش محسوب می شد. به واقع خطی مشی سیاسی حاکم بر خانواده هم توسط مجید رقم می خورد. شهید نه تنها در میان خانواده، نفوذ کلام فوق العاده ای داشت بلکه نفوذ کلام عجیبی هم در بین جوانان و نوجوانان محله و اطراف داشت. در میان افراد آموزش و پرورشی خیلی ها به او علاقه داشتند و روی حرف او حرف نمی زدند.
سال اول زندگیمان بود، با خالی کردن یکی از اتاق های خانه مان از اثاث منزل، آن را برای برگزاری کلاس های احکام و اخلاق و قرآنی که مجید تدریسش را برعهده داشت آماده کردیم.
همیشه در خانه مان برای برگزاری کلاس ها باز بود. اغلب زمانی که در جنگ حضور نداشت برای بچه ها از نوجوانان تا جوانان و بزرگسالان کلاس می گذاشت، زمانی را که هم نمی توانست در خانه کلاس برگزار کند در مسجد کلاس هایش را برگزار می کرد. به بچه های مسجد علاقه خاصی داشت. بچه ها هم که صفا و صمیمیت او را می دیدند همیشه دورش بودند و او را تنها نمی گذاشتند و به حرف هایش اهمیت زیادی می دادند.

در آن سال ها علاوه بر خدمت در آموزش و پرورش مسئول انجمن اسلامی محلات هم بود. فعالیت زیادی داشت و ما کم همدیگر را می دیدیم. وقتی هم که در کنار هم بودیم آنقدر خوش رفتار و با محبت بود که دوست نداشتم هرگز از کنارم جایی برود. در لحظاتی که در کنار هم بودیم با آنکه کوتاه بود اما تمام سعی اش را می کرد که نبودش را جبران کند. کم عصبانی می شد اگر هم عصبانی می شد بخاطر اسلام و انقلاب بود.

مجید تو خیلی از عملیات ها حضور داشت و اغلب با نیروهای مردمی و بسیجی وار به جنگ می رفت، چون این گونه در جنگ حضور داشت، از حضورش در خیلی عملیات ها مدرکی به جا نمانده است. به دوستانش در جبهه سپرده بود که هر وقت عملیاتی در راه است به او اطلاع دهند. از عملیات هایی که در ذهنم مانده و آقا مجید در آن حضور داشتند عملیات والفجر ۸ و محاصره سوسنگرد و کربلای ۵ است که در آن به شهادت رسید.

آخرین بار که می خواست به جنگ برود با سپاه محمد رسول الله رفت، اما دو روزه برگشت، غروب همان روز دوستانش با او تماس گرفتند و به او خبر دادند که عملیاتی نزدیک است.

شب، ساک باز نشده اش را بست و دوباره راهی شد. زمان حرکت چند قدمی رفت اما دوباره برگشت و نگاه کرد و بهم گفت: من یک هفته دیگه بر می گردم. درست یک هفته بعد برگشت اما نه با پای خودش، مجید شهید شده بود همان طور که پیش بینی کرده بودم، همان طور که خودش می خواست. وقتی شهید شد مادر در فراقش می گفت: ستون خانه ام رفت.

بعد شهادتش با اینکه خیلی کم در ۵ سال زندگی مشترکمان پیش هم بودیم، اما به انداره یک دنیا تنها شدم و سال هاست غم فراقش برایم تازگی دارد.

 

منبع : سایت فاتحان

 

 نظر دهید »

وصیت نامه شهید سید محمد تقی‌ رضوی ‌مبرقع‌

16 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

از خداوند متعال‌ می‌خواهم‌ که‌ گناهان‌ این‌ بنده‌ نافرمان‌ را به‌ عظمت‌ وجلالش‌ ببخشد و بیامرزد که‌ بسیار بار گناهم‌ بر دوشم‌ سنگینی‌ دارد و تحمل‌ عذاب‌جهنم‌ را ندارم‌ هرچند که‌ نسبت‌ به‌ دستوراتش‌ کوتاهی‌ و سهل‌انگاری‌ کرده‌ام‌ و از این‌بابت‌ کلاً شرمنده‌ و پشیمانم‌ و به‌ درگاه‌ پر رحمت‌ و شفقتش‌ توبه‌ می‌کنم‌ و از همه‌بندگان‌ پاک‌ و منزه‌ خداوند طلب‌ شفاعت‌ دارم‌.

بسم الله الرحمن الرحیم

با درود و سلام‌ به‌ پیشگاه‌ آقا امام‌ زمان‌ (عج‌) و امام‌ خمینی‌ و امت‌ شهیدپرور اسلام‌
اول‌ از همه‌ از خداوند متعال‌ می‌خواهم‌ که‌ گناهان‌ این‌ بنده‌ نافرمان‌ را به‌ عظمت‌ وجلالش‌ ببخشد و بیامرزد که‌ بسیار بار گناهم‌ بر دوشم‌ سنگینی‌ دارد و تحمل‌ عذاب‌جهنم‌ را ندارم‌ هرچند که‌ نسبت‌ به‌ دستوراتش‌ کوتاهی‌ و سهل‌انگاری‌ کرده‌ام‌ و از این‌بابت‌ کلاً شرمنده‌ و پشیمانم‌ و به‌ درگاه‌ پر رحمت‌ و شفقتش‌ توبه‌ می‌کنم‌ و از همه‌بندگان‌ پاک‌ و منزه‌ خداوند طلب‌ شفاعت‌ دارم‌.

دوم‌ از تمامی‌ کسانی‌ که‌ این‌ بنده‌ حقیر و سر تا پا گناه‌ را می‌شناسند طلب‌ عفو وبخشش‌ می‌نمایم‌.

سوم‌ به‌ همه‌ امت‌ اسلامی‌ عرض‌ می‌کنم‌ که‌ قدر این‌ اسلام‌ و انقلاب‌ و امام‌ ومسؤولین‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ را بدانند و برای‌ نشان‌ دادن‌ این‌ قدرشناسی‌ تا جایی‌ که‌می‌توانند خدمت‌ کنند و سختیها و ناراحتی‌ها را تحمل‌ کرده‌ و در جهت‌ پیشبرد انقلاب‌بکوشند به‌ مسؤولین‌ عرض‌ می‌کنم‌ که‌ در رأس‌ همه‌ کارهایشان‌ خدمت‌ به‌ مظلومان‌ راقرار دهند که‌ همین‌ها هستند که‌ جبهه‌ها را گرم‌ نگه‌ داشته‌اند و هر روزه‌ خون‌ می‌دهند که‌نهال‌ انقلاب‌ بارور شود و اسلام‌ به‌ پیروزی‌ برسد.

در پایان‌ از همه‌ کسانی‌ که‌ می‌توانند به‌ جبهه‌ها آمده‌ و در جنگ‌ با کفر شرکت‌ کنندمی‌خواهم‌ که‌ به‌ یاران‌ اباعبدالله الحسین‌ (ع) پیوسته‌ و این‌ فرزندان‌ دلیر اسلام‌ را که‌ درجبهه‌ها با فرمانده‌شان‌ مهدی‌ صاحب‌ زمان‌ (عج‌) دیدار می‌کنند یاری‌ رسانند و کربلای‌ایران‌ را که‌ عطر دلپذیرشان‌ معطر می‌نمایند کمک‌ کنند…

درباره شهید

نام : سید محمد تقی‌
نام خانوادگی : رضوی ‌مبرقع‌
محل تولد : مشهد
تاریخ تولد : 1334/01/29
تاریخ شهادت : 1366/03/03
نام پدر : علی نقی
مکان شهادت : منطقه عملیاتی کربلای۱۰
منطقه شهادت : غرب کشور
شغل : جهادگر
یگان خدمتی : جهاد سازندگی
گروه مربوط : سرداران رده یک (محوری)
نوع عضویت : فرمانده هان رده یک
مسئولیت : معاون فنی مهندسی
گلزار : حرم‌مط‌هرامام‌رضا علیه‌السلام

زندگی نامه شهید

محمد تقی به سال 1334 در خانواده ای اهل تقوا و دیانت در شهر مقدس مشهد چشم به جهان گشود از همان دوران کودکی مورد توجه اطرافیانش قرار گرفت . او با احساسات پاک دینی رشد کرد و در سن هفت سالگی راهی مدرسه شد در دوره تحصیل در دبستان دانش آموزی کوشا و مؤدب بود و معلمان و مدیر مدرس از او رضایت کامل داشتند پس از گذرانیدن دورة ابتدایی وارد دبیرستان می شود . عشق و علاقه به علوم دینی توجه او را به مباحث دینی می کشاند . وی همزمان با تحصیل ، به مطالعة کتب مذهبی رو می آورد . پس از پایان دورة متوسطه در کنکور دانشگاه شرکت کرده و در رشتة راه و ساختمان پذیرفته می شود . از این رو وارد انستیتوی مشهد می گردد . علاقه و اشتیاق او به تحصیل پدرش را وا می دارد که ادامة تحصیل در خارج از کشور را به فرزند پیشنهاد کند : اما وی که به کشور خودش علاقه مند بود از پذیرفتن این پیشنهاد پدر ، سر باز می زند و می گوید : ما خارجی نیستیم . هر چه بخواهیم بشوییم همین جا می شوییم .

محمد تقی پس از فارغ التحصیل شدن از انستیتوی مشهد به سربازی اعزام می گردد . سربازی وی ، با اوج گیری انقلاب مصادف می شود که به روشنگری دیگر سربازان در پادگان می پردازد . به دنبال فرمان حصرت امام ( ره) مبنی بر ترک پادگاتها توسط سربازان ، نیز از پادگان می گریزد .

وی فعالانه وارد مبارزة علیه رژیم می شود و لحظه ای از فعالیت باز نمی ایستد . هنگام ورود حضرت امام ( ره ) به کشور ، مشتاقانه رهسپار تهران شده و خود را برای استقبال از معظم له آماده می کند . عشق و علاقه اش به حضرت (ره ) به حدی بود که همواره با دیدن عکس ایشان به وجد می آمد و نیرو می گرفت .

شهید رضوی در جبهه های نبرد ،از خود توانمندیها و رشادتهای بالایی نشان می دهد و هرگز از تلاش و کوشش باز نمی ایستد . با ارائة طرحهای مهندسی بدیع و نو ، بارها و بارها در عملیات متعدد ، راهگشای فرماندهان و رزمندگان اسلام می شود . مهندس جعفری یکی از همرزمان وی می گوید : (( در عملیات خیبر وقتی با مشکلات پیچیده ای مواجه شدیم ، ایشان راهی منطقه شد و در ارتباط با مسائل مهندسی آن جا ، عیناً منطقه را بررسی کرد و بعد طرحی ارائه نمود که باعث حفظ و تثبیت جزایر توسط رزمندگان شد.))

رضوی به رغم داشتن مسئوولیت بالا ، هر جا که احساس نیاز می کند فوراً وارد عمل می شود : از زدن خاکریز با لودر و بولدزر تا ایجاد جاده و پل . به عنوان اولین تجربه در تمر مهندسی و رزمی ، در عملیات (( طریق القدس )) جاده ای ابتکاری از پشت تپه های(( الله اکبر(( احداث می کند که نیروهای رزمنده با استفاده از آن جاده ، دشمن را دور زده و با تصرف توپخانة دشمن ، به پیروزی عظیمی دست می یابند . او در عملیات (( فتح المبین)) مناسبترین طرحهای مهندسی جنگ را بکار می بندد و در پیروزی رزمندگان سهم عمده ای ایفا می کند . رضوی از کار نمی هراسد و کارهایی که دوستان و همرزمانش را به حیرت می افکند . به برخورداری از روحیه ای خستگی ناپذیر ، هر کاری که زمین می ماند انجامش می دهد . ایشان در عملیات (( والفجر مقدماتی )) ، (( والفجر 2، 3 و4 )) ، بن بست و مشکل آب را که عمده ترین دغدغة فرماندهان بود ، با توانمندی و تدبیر هوشمندانه مرتفع می کند و نیروها را در هر یک از این عملیات ، بازدن پلهای شناور از آب عبور می دهد .

شهید رضوی با پشتکار و ابتکار فراوانی که در عملیتهای گوناگون از خود نشان می دهد ، توجه مسئوولان و فرماندهان جنگ را جلب می نماید . وی پس از ماهها خدمت در مسئوولیت فرماندهی مهندس جهاد سازندگی ، به عنوان (( مسئول ستاد کربلا )) و((فرماندهی مهندسی جنگ جهاد سازندگی )) و نیز (( معاونت فرماندهی قرارگاه مهندسی رزمی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) منصوب شده و به هدایت مهندسی ـ رزمی جنگ می پردازد . او تا لحظة شهادت در این مسئوولیت خطیر به انجام طرحها و فعالیتهای ماندگار و ارزشمند همت می گمارد .

شهید رضوی برای خدمت به جنگ، دیگر اعضای خانواده ، از جمله پدرش را نیز به منطقه می آورد و در خدمت جنگ و دفاع قرار می دهد . وی حدود هشتاد ماه از عمر خود را وقف جنگ می کند و در این مدت پر برکت ، منشأ آثار و خیرات کثیری می شود .

نقطة رهایی شهید رضوی ،هنگام شناسایی منطقه عملیاتی کربلای 10 ، در کوههای غرب کشور تعیین شده بود . او را به ضیافت کروبیان فرا خوانده بودند : چرا که در میان اهل آسمان ، شناخته شده تر بود تا میان خاک نشینان .

فعالیت های شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، محمدتقی با شور و امید، خود را وقف انقلاب و آرمان های آن می کند و در هر جا که احساس می کند مؤثر است، به خدمت خالصانه می پردازد. به دنبال پیام حضرت امام خمینی (ره) در 27 خرداد ماه 1358 مبنی بر تشکیل «جهاد سازندگی» به ندای رهبر لبیک می گوید و به عضویت جهاد سازندگی در می آید. پس از ورود به جهاد، محور فعالیت های خود را خدمت به محرومان و مستضعفان جامعه قرار می دهد و شب و روز در روستاهای استان خراسان به سازندگی و عمران می پردازد.

در خرداد ماه 1359 با دختری با تقوا و پاکدامن ازدواج می کند و فردای ازدواج، به اتفاق همسرش راهی «تربت حیدریه» می شود تا راه فعالیت هایش را در آن منطقه باز نماند.

فعالیت های شهید در دوران دفاع مقدس

رضوی با شروع جنگ تحمیلی، به جبهه های جنگ می شتابد و نقطة عطفی در زندگی اش آغاز می گردد. وی از روزهای نخستین جنگ، خود را به جبهه ها می رساند و با عضویت در ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران به دفاع از انقلاب و اسلام می پردازد. وی در طرح کانال کشی اطراف اهواز ایفای نقش می نماید. پس از مدتی به جهاد خراسان می پیوندد و فعالیت های خود را در سنگری دیگر ادامه می دهد. وی ابتدا به عنوان «مسئول ستاد پشتیبانی جنگ جهاد خراسان» ، مشغول انجام وظیفه می شود و نقش بسزایی در سازمان دهی و گسترش ستاد پشتیبانی ایفا می کند که با تلاش و پی گیری او ستادهای پراکنده جهاد در استان های جنوبی، متمرکز شده و ستاد مرکزی پشتیبانی جنگ جهاد در جنوب شکل می گیرد. او با جمع آوری تعدادی لودر و بولدوزر و غلتک، بنای کار مهندسی رزمی را می گذارد و برای اولین تجربه، جاده نظامی «اندیمشک حمید» را می کشد.

شهید رضوی‌ تکه‌ کلامش‌ در امر مهندسی‌ بر این‌ استوار بود که‌ هر قطره‌ عرقی‌ که‌قبل‌ از عملیات‌ در امر مهندسی‌ رزمی‌ ریخته‌ شود، در میدان‌ جنگ‌ خونهای‌ کمتری‌ برزمین‌ خواهد ریخت‌. به‌ موازات‌ پیشرفت‌ عملیات‌ها و شکل‌گیری‌ و انسجام‌ سپاه‌ توحیدمخصوصاً عملیات‌ ثامن‌الائمه‌ (شکست‌ حصر آبادان‌)، مهندسی‌، رزمی‌ رفته‌ رفته‌جایگاه‌ خود را در جنگ‌ یافت‌. شهید رضوی‌ در فعالیتهای‌ مهندسی‌ عملیات‌ ثامن‌الائمه‌ نقش‌ بسزایی‌ داشت‌خصوصاً در احداث‌ جاده‌ وحدت‌ که‌ مهم‌ترین‌ عامل‌ در شکستن‌ حصر آبادان‌ به‌ شمارمی‌آمد.

شهید بزرگوار سیدمحمدتقی‌ رضوی‌ در لحظات‌ آخر عمرش‌ شور و حال‌ دیگری‌داشت‌. وی‌ برای‌ شناسایی‌ منطقه‌ عملیاتی‌ کربلای‌ 10 در کوههای‌ غرب‌ حضور پیدا کردلحظه‌ موعود فرا رسید. او که‌ بارها شاهد عروج‌ ملکوتی‌ همسنگرانش‌ بود و حسرت‌ این‌عروج‌ را می‌خورد ناگهان‌ شرایط‌ برایش‌ فراهم‌ آمد. گلوله‌ توپی‌ جلویش‌ منفجر شد،چشمانش‌ برقی‌ زد و لحظه‌ای‌ بعد در خون‌ غوطه‌ور شد… و به‌ درجه‌ رفیع‌ شهادت‌ نایل‌آمد.

 

منبع : سایت فاتحان

 نظر دهید »

وصیت‌نامه شهید حمیـد احدی

16 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

ه برای آخرت توشه‌ای دارم و نه ارثی به جا گذاشته‌ام ولی چون قبلاً هم یک یادداشتی نوشته بودم اگر به دستتان رسیده بنا به صلاحدید مادرم عمل کنید.

سلام به کسانی‌که این نوشته‌ها را می‌خوانند و می‌شنوند، بنا داشتم که چیزی به عنوان وصیت بنویسم چون نه برای دنیا کار کرده‌ام نه برای آخرت توشه‌ای دارم و نه ارثی به جا گذاشته‌ام ولی چون قبلاً هم یک یادداشتی نوشته بودم اگر به دستتان رسیده بنا به صلاحدید مادرم عمل کنید.

مادرم را از تمام جهات وصی خود قرار می‌دهم برای یادآوری تا حد توان مراسم مرا ساده برگزار کنید مادر و خواهر مهربانم مثل زینب باشید و پیام‌رسان شهدا، پدر عزیزم تو نیز حسین‌وار مقاوم باش صبر کن که خدا با صابران است، برادر بزرگوارم امیدوارم مرا ببخشی و حلال کنی و مانند امام سجاد(ع) پیام شهادت را به مردم برسانی. بدانید که خدا هر چه بخواهد آن خواهد شد و بس.

درباره شهید

در شهريور سال 1341 ه ش در زنجان متولد شد . پدرش ، نقاش بود . حميد در نزد مادر بزرگش به فراگيري قرآن و احكام اسلامي پرداخت . دوره ابتدايي را در دبستان فردوسي (شهيد چمران فعلي ) در سال هاي 1354 – 1348 گذراند . به خاطر بازيگوشي درسال دوم دبستان مردود شد . پس از پايان دوره ابتدايي به مدرسه راهنمايي توفيق رفت و با پشت سر گذاشتن اين دوره در دبيرستان ارفعي ديپلم گرفت .
با آغاز انقلاب اسلامي ، حميد به همراه چند تن از دوستانش چوبدستي مي ساختند و در مقابله با نيروهاي گاردشاهنشاهي از آنها استفاده مي كردند . بعد از پيروزي انقلاب همزمان با تحصيل در پايگاه 21 شهيد مطهري فعاليت مي كرد و به كلاسهاي مذهبي مي رفت و در درس حاج شيخ آقا خاني و آقاي متقي حاضر مي شد .
با پيروزي انقلاب اسلامي ، بعد از پايان دوران دبيرستان و اخذ ديپلم ، حميد به مدت كوتاهي به عنوان حسابدار در شهرداري مشغول به كار شد . با شروع جنگ تحميلي از شهرداري كناره گيري كرد و به بسيج پيوست و پس از گذراندن دوره آموزش نظامي به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست .
در اين زمان به حميد پيشنهاد شد آن پاسبانهايي را كه تو را دستگير و شكنجه كردند شناسايي كن ، گفت :آن زمان آنها اختيار داشتند هر كاري مي كردند . اگر قرار باشد من هم در اين زمان كه اختيار دارم آنها را به مجازات برسانم چه فرقي با آنها دارم .
حميد پس از گذشت مدت كوتاهي از ورود به سپاه به فرماندهي گردان منصوب شد .
آغاز فعاليت حميد در سپاه با ايجاد نا امني در كردستان همزمان بود.او براي مقابله با ضد انقلاب به كردستان رفت ومدتي با آنها جنگيد .بعدبازگشت و در پايگاه هاي شهيد دستغيب ، امير المومنين (ع) و حسينيه به خدمت مشغول شد .اومدتي بعد دوباره به كردستان رفت وحماسه هاي زيادي از خود به يادگار گذاشت . يك ماموريت چند ماهه به جبهه جنوب رفت . پس از اين ماموريت بار ديگر به كردستان رفت و تا لحظه شهادت در اين منطقه ماند .
حميد در طول دوران حضور در مناطق جنگي دو بار مجروح شد ؛ يك بار از ناحيه پا و بار ديگر از ناحيه دست و سينه ، ولي هيچ يك از اين صدمات او را از جبه و جنگ غافل نكرد . اغلب افرادي كه با حميد در ارتباط بودند دو صفت بارز براي ا و بر مي شمردند : اول نظم و انظباط، دوم شجاعت . يكي از همرزنمانش مي گويد : او به قدري شجاع بود كه هر گز از دشمن نمي هراسيد و نترسيد . روزي ما را به نزديكي عراقي ها برد به نحوي كه حس مي كرديم هر لحظه ممكن است به اسارت عراقي ها در آييم .
حميد علاقه شديدي به امام حسين (ع) داشت ،طوري كه هر سال در روز عاشورا به رسم زنجانيها در جبهه حليم مي پخت و بين رزمندگان توزيع مي كرد .
حميد احدي به همراه چند تن از دوستانش از جمله محمد رضايي از اولين كساني بودند كه مراسم زيارت عاشورا را در زنجان به راه انداختند و در پايگاه هاي اين شهر به تدريس اصول عقايد و قرآن پرداختند . به ياد امام حسين(ع) اين بيت از شعر را در پشت ماشين خود نوشته بود :

از حسن روي يوسف دستي بريده بودند
از حسن دلبر ما سر ها بريده باشد

حميد ، عاشق امام خميني بود و عشق به ولايت را انگيزه گرايش خود به سوي جهاد و مبارزه مي دانست . او فرمانده گردان بود بي آنكه لحظه اي از مقام خود سوء استفاده كند . به نيروهاي تداركات گفته بود : وقتي غذا و وسايل مي آورند ابتدا به نيرو ها بدهند و بعد به مركز فرماندهي بياورند . بار ها در حال واكس زدن پوتين هاي نيروهاي تحت امرش ديده شده بود . نماز هاي شبانه حميد زبانزد خاص و عام بود .
در عمليات بدر ، گردان امام سجاد تحت فرماندهي حميد احدي يكي از گردانهاي خط شكن بود و در يكي از سخت ترين محور ها عمل مي كرد . احدي در كنار پل شناور اسكله غسل شهادت كرد . سپس در حدود ساعت 3 بعد از ظهر به سنگر رفت و چون ناهار نخورده بود ، مقداري برنج سرد خورد و براي شناسايي به خط مقدم رفت كه در اثر اصابت تركش گلوله توپ به صورتش، به شهادت رسيد .

كاظمي – همرزم و همراه وي در آخرين لحظات حيات – درباره چگونگي شهادت حميد مي گويد :
من و حميد براي شناسايي به خط رفتيم . ناگهان از طرف تانك دشمن گلوله اي شليك شد . در يك لحظه تصور كردم حميد براي حفظ خود روي زمين شيرجه رفته است . او را صدا زدم ، جوابي نيامد . بلندش كردم ولي با صحنه ي دلخراشي مواجه شدم نيمي از صورتش كاملا از بين رفته بود .
به اين ترتيب شهيد حميد احدي در تاريخ 24 اسفند 1363 در منطقه شرق دجله بر اثر اصابت تركش به دهان و چانه به شهادت رسيد . پيكر او را پس از انتقال در مزار شهداي زنجان به خاك سپردند .

در فرازي از ياد داشتهاي حميد احدي آمده است :
جبهه آمدن كار سختي نيست . جبهه جاي شادي و سرور خاطر است . جاي آرامش وجدان و آسايش روح است . اما وقتي دلي برايت مي شكند و يا قلبي به راهت تند تند مي زند يا خاطره اي در ورايت مي دود ومحزونت مي كند تمام سختي ها و ناملايمات از يك سو و اين حزن از يك سو و تفاوت اين سوي و آن سوي ، از زمين تا آسمان …

عکس شهید

 

منبع : سایت فاتحان

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 1092
  • 1093
  • 1094
  • ...
  • 1095
  • ...
  • 1096
  • 1097
  • 1098
  • ...
  • 1099
  • ...
  • 1100
  • 1101
  • 1102
  • ...
  • 1182
 << < شهریور 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • نویسنده محمدی

آمار

  • امروز: 2555
  • دیروز: 548
  • 7 روز قبل: 1607
  • 1 ماه قبل: 5281
  • کل بازدیدها: 259535

مطالب با رتبه بالا

  • وصیت نامه شهید یوسف راسخ (5.00)
  • کوه خضرنبی ( از خاطرات شهید مهدی طهماسبی (5.00)
  • یا حسین(ع) (5.00)
  • کفاره گناه ( از خاطرات شهید مهدی باکری ) (5.00)
  • وصیت نامه شهید عباس بنایی (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس