فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

وصیتنامه دو خطی شهید عبدالرضا راهوار

18 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

در نهایت وصیت اصل من عمل به قرآن است….

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت مهدی (عج) را زیاد یاد کنید وبر فرجش دعا کنید . فرهنگ و تمدن اسلامی را دربین خود رایج کنید. خود را با تمام وجود حاضر و ناظر به اعمال خود بدانید و در نهایت وصیت اصل من عمل به قرآن است امید است که در راه کمال سالک خوبی باشید.

درباره شهید

نام:عبدالرضا
نام خانوادگی:راهوار
نام پدر:الله داد
شماره شناسنامه: 12031
تاریخ تولد: 1347/11/10
عضویت: بسیجی
تاهل: مجرد
محل شهادت: كربلاي 4
تاریخ شهادت: 1365/12/02
محل تولد: فسا

زندگینامه شهید عبدالرضا راهوار
شهيد عبدالرضا راهوار در تاريخ 10/11/1347 در شهرستان فسا به دنيا آمد و بزرگ شد .
تحصيلات خود را در فسا تا دوم دبيرستان خواند و بعد از مفقود شدن برادرش رو به جبهه هاي جنگ کرد و حدود 5 سال مرتبا در دفعات مکرر به جبهه رفت و زحمت فراواني کشيد . شهيد بزرگوار در مسجد شيخ آباد ، بيت الله ، صاحب الزمان عجل الله و شيرازي هاي فعاليت داشت با وجود اينکه سنش کم بود اما تقوايش بسيار زياد بود .
آري اگر شهادت و دلاور مردي هاي شهيداني همچون عليرضا نبود امروز چه بر سر اين مملکت و نظام مي آمد ، آري شهدا با اهدا خون خود درخت اسلام را تا ابد آبياري کردند اين شهيد عزيز از جان خود گذشت و اين از خودگذشتگي چيزي جز براي حفظ اسلام عزيز نبود . شهيد بزرگوار با همه جواني عاشق صادق بود .چون شقايق بود به خون تپيد و سبکبار و آزادانه به سرزمين سبز بقاء و جاودانگي پر کشيده و در تاريخ 2/12/1365 در عمليات کربلاي 4 محل بانه بر اثر ترکش به سر و پشت گوش به شهادت رسيدند .

روحش شاد و يادش گرامي باد و راهش پر رهرو باد .

 

 

 

منبع : سایت فاتحان

 نظر دهید »

بخشی کوتاه از وصیت نامه شهید اصغر وصالی

18 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

اینجانب اصغر وصالی سرباز الله برای جنگ با کفار عازم غرب می گردم، خواهشمندم امام را تنها نگذارید
تیری که ظهر عاشورا بر پیشانی «فرمانده» نشست

سردار شهید وصالی به سال 1329 در منطقه دولاب تهران به دنیا آمد که به دلیل تقارن میلادش با ماه محرم نامش را علی اصغر گذاشتند.
وی در سال های جوانی توانست با مشقت فراوان از ایران خارج شده و دوره‌های چریکی را در میان مبارزان فلسطینی طی کند. سپس به ایران آمد و زندگی مخفی خود را شروع نمود اما سرانجام توسط عوامل رژیم طاغوت بازداشت شد.
او در دادگاه به دوازده سال زندان محکوم شد و در اواخر سال 56 پس از طی پنج سال و نیم حبس، از زندان آزاد شد.
با پیروزی انقلاب، علی اصغر انتظامات زندان قصر را تشکیل داد و در سال 59 وارد تشکیلات نوپای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و از بنیانگذاران اصلی بخش اطلاعات سپاه گردید مدتی فرماندهی بخش اطلاعات خارجی را نیز بر عهده گرفت.
روحیه علی اصغر به هیچ وجه با امور اداری و ستادی سازگار نبود و به همین دلیل مسوولیت خود را در ستاد کل سپاه رها کرده و به جبهه غرب شتافت تا به نبرد رویارو با ضدانقلاب و متجاوزین بعثی بپردازد. او و گردان تحت امرش در سخت ترین جبهه های غرب کشور خوش درخشیدند و جمع قابل توجهی از آنان به شهادت رسیدند. نیروهای تحت امر «علی اصغر وصالی» به دلیل بستن دستمال سرخ بر گردن هایشان به «گروه دستمال سرخ ها» شهرت داشتند .(وجه تسمیه این گروه به شهادت یکی از اعضای جوان آن باز می گردد.او به هنگام شهادت ، لباسی سرخ بر تن داشت که همرزمانش به عنوان یادبود وی ، تکه هایی از لباس او را بر گردن بستند و عهد کردند که تا گرفتن انتقامش ، آن را از خود جدا نکنند)
روز تاسوعای سال 1359 تصمیم گرفته شد عملیاتی برای روز عاشورا تدارک دیده شود.
حوالی ظهر عاشورا،علی اصغر در تنگه حاجیان از ناحیه سرمورد اصابت گلوله قرار گرفت و بر اثر همین جراحت ، مصادف با چهلمین روز شهادت برادرش اسماعیل به شهادت رسید.
پیکر پاک شهید اصغر وصالی تهرانی فرد در قطعه 24 بهشت زهرای تهران در کنار برادرش و در میان یارانش (گروه دستمال سرخ‌ها) به خاک سپرده شد.

*آنچه خواهید خواند قسمتی از وصیت نامه شهید اصغر وصالی، فرمانده گروه دستمال سرخ ها است.

«اینجانب اصغر وصالی سرباز الله برای جنگ با کفار عازم غرب می گردم، خواهشمندم امام را تنها نگذارید و یک سوم از آنچه از مال دنیا دارم برای نماز و روزه من که قضا شده است، خرج کنید. امام را حتماً یاری کنید. انقلاب را تنها نگذارید.»

تیری که ظهر عاشورا بر پیشانی «فرمانده» نشست

 

 

 

منبع : سایت فاتحان

 نظر دهید »

وصیتنامه شهید زين العابدين رنجبر

18 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

هدف من از جبهه رفتن این است که به ندای سرور شهیدان و نایب امام جواب مثبت داده باشم و هم در دانشگاهی ثبت نام کرده باشم که معلمش مهدی زهرا(ع) است

بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا… امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
هرگز مپندارید آنانکه در راه خدا شهید شدند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند

سلام بررهبر کبیر انقلاب روح خدا و فرقان مبین ،سلام و درود خدا برشهیدان انقلاب و جنگ تحمیلی که با خون سرخ خویش درخت اسلام را آبیاری کردند و با رهبری امام کبیر و بزرگوارمان بارور شد وسلام و درود خدا به سرور شهیدان آزاد مرد بشریت یعنی حسین بن علی(ع)که حق را از باطل تمیز داد و حق را از باطل جدا کرد اینجانب زین العابدین رنجبر فرزند علی به شماره شناسنامه 481 متولد 1342 انک وصیتنامه خود رادرحالیکه عازم جبهه های حق علیه باطل هستم با بینشی کامل و قلبی مطمئن بطورمختصر تشریح میکنم ،امیدوارم که جوانان عزیز ما همیشه بیاد خدا و به فکر جنگ باشند. اینجانب در سال فوق درجهرم در خانه ای محقر ولی تمام مذهبی چشم به جهان هستی گشوده و بعد از مدتی ادامه تحصیل تعهد پاسداری را قبول کردم تا خود را بتوانم بهتر و بهتر بشناسم لذا ازتمام جوانان عزیز می خواهم که پاسداری از اسلام عزیز را فراموش نکنند و امام عزیزمان را تنها نگذارند و پیرو فرامین امام بزرگوار باشند و به ندای هل من ناصر ینصرنی این نائب امام(ره) روح خدا دام ظله جواب مثبت بدهند.
هدف من از جبهه رفتن این است که به ندای سرور شهیدان و نایب امام جواب مثبت داده باشم و هم در دانشگاهی ثبت نام کرده باشم که معلمش مهدی زهرا(ع) است و اگر قبول شدم این چند قطره خون ناقابل به مشتری واقعیش خداوند تبارک و تعالی عرضه کنم چونکه واقعا خریداری بهتر از او سراغ ندارم و نداشتم ، لذا چونکه مشتری من خداست پس با دید بسوی او میروم تا اینکه متاع خود را به او بفروشم .

ای عزیزان اسلام ، ای کسانیکه این وصیت نامه مرا ، این چند کلمه ناقابل را میخوانید و میشنوید دنیا مثل اسبی سرکش است که دارای خطو خال فروانی باشد.پس گول دنیا را مخورید مبادا زرق و برق دنیا این اسب سرکش شما بفریبد که آنکس که سوار شد و خط و هدف خود را شناخت و با تمام وجود دلبستگی به این دار فانی پیدا کرد مقصدش در اعماق جهنم است و برای همیشه مخلد. از تمام برادران و خواهران گرامی می خواهم که پیرو هوای نفسانی خود نشوید و با نفس اماره خویش مبارزه کنند که مبارزه با نفس خود جهاد اکبر است و از تمام دوستان و مادر و برادر و خواهرانم می خواهم که وقتی من شهید شدم متاسف نشوند و گریه از روی تاسف نکنند و از تمام خواهرانم عاجرانه تقاضا دارم که حجاب خود را حفظ کنند که خون من در سنگرو حجاب تودر پشت سنگرخود مشت محکمی است بردهان ضد انقلاب و همچنین ازبرادرانم و خواهرانم می خواهم که در نماز جماعت و جمعه شرکت کنند ، پیرو قران و فرامین امام عزیز باشند که خود صراط مستقیم است. و نکند خدای نخواسته نفس شیطانی بر الهی پیروز شود وشما را از راه مستقیم بیرون کند که مقصدش مخلد در نار است. تنها گذاشتن امام یعنی شرکت نکردن درجماعات خالی کردن سنگرها ، بی تفاوت بودن ، یعنی جدا شدن از اهل بیت(ع) و شب و روز هم و غمتان این باشد که خود را بشناسید که اگر خود را شناختید با یک بینش خوب اسلامی دیگر خداوند تبارک و تعالی را شناختید آنوقت است که دیگرتمام مسایل حل می شود و تمام گرفتاری ما از این است که خود را گم کرده ایم وقتی آدم خود را شناخت آنوقت است که می فهمد هدف خداوند تبارک و تعالی از خلقت او چه بوده .آنوقت است که دیگردست خارجی به او نمی رسد
والسلام

درباره شهید

نام:زين العابدين
نام خانوادگی:رنجبر
نام پدر:ميرزا علي
شماره شناسنامه:481
تاریخ تولد:1342
تاهل:مجرد
تاریخ شهادت:1364/04/17
محل تولد:جهرم

زندگینامه شهید زين العابدين رنجبر
زین العابدین (رضا) فرزند علی در سال 1342 در خانه ای محقر ولی به تمام معنا مذهبی و پرازایمان در شهر جهرم چشم به جهان گشود،در سن 9 سالگی پدر با ایمان خود را از دست داد و از همان وقت که روانه مرسه شده بود و به مذهب و دستورات اسلامی تعصب بسیار داشت و با همان سن کم به دیگران هم درس اسلام و نماز وروزه یاد آورمیشد.دوران تحصیلات ابتدایی رادر دبستان شاپورسابق به پایان برد و سپس در مدرسه شرف دوران راهنمایی راسپری نمود وی در حین تحصیل به کارو کسب جهت معاش امور زندگی می پرداخت تا بتواند کمکی به خانواده اش بنماید. هنوز دوران تحصیلات راهنمایی را تمام نکرده بود که به اوایل انقلاب برخورد کرد و چون علاقه بسیار به امام (ره) و انقلاب داشت به پایگاه مردمی بسیج روی آورد و در همه وقت شبانه روز برای رضای خدابا همین سن کم ولی قلبی پراز ایمان به خدا به پاسداری از انقلاب مشغول فعالیت بود و بعد از 2.5 سال که در بسیج فعالانه خدمت مینمود دوباره جهت معاش زندگی به بنایی رفت ولی چون علاقه بسیار به اسلام ودین داشت دوباره به بسیج سپاه رفت سپس چون هنگام خدمت سربازیش بود بعنوان سربازی در سپاه ثبت نام نمود که درپادگان جلدیان از طرف سپاه خدمت می کرد و درضمن در حین سربازی چندین باردرجبهه های حق علیه باطل شرکت کرد که تماما برای رضای خدا و خدمت به اسلام در لباس سپاهی جانفشانی مینمود و بدون هیچ حقوقی برای هدف خود که همان خدمت به اسلام بود فعالانه زحمت بکشید و در حین تمامی خدمتها در جبهه چندین بار مجروح و زخمی گشت دوباره در والفجر 2 در پادگان حاج عمران عراق ، در جبهه کردستان و جنوب درآبادان و خرمشهرودربستان و تپه شیاکوه خودش فعالانه بدون اینکه حقی درخواست کند مداوا میکرد و دین خودش را ادا مینمود تا اینکه به هدف خود که همانا شهادت بود رسید و در تاریخ 17/4/64 در جبهه خرمشهر به لقاء الله پیوست

 

 

 

منبع : سایت فاتحان

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 1073
  • 1074
  • 1075
  • ...
  • 1076
  • ...
  • 1077
  • 1078
  • 1079
  • ...
  • 1080
  • ...
  • 1081
  • 1082
  • 1083
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • رهگذر
  • نور الدین

آمار

  • امروز: 1123
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • مادرم غم دوری مرا با گریه برای زینب(س) تسکین ده (5.00)
  • از واردات قاچاقی قایق تا انگشت قطع شده در آب و نمک (5.00)
  • پهلوانی که نتوانست غارت خرمشهر را ببینید (5.00)
  • هفته دولت گرامی باد (5.00)
  • شوخی با رزمنده ها (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس