فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

وصیت نامه ی شهید مجتبی علمدار

19 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

قرآن بخوانید بیشتر بشناسید، بیشتر عشق بورزید، بیشتر معرفت به قرآن داشته باشید و بیشتر دردهایتان را با قرآن درمان کنید.

… اولین وصیت من به شما راجع به نماز است چیزی را که فردای قیامت به آن رسیدگی می کنند نماز است. پس سعی کنید در حد توانتان نمازهایتان را سروقت بخوانید و قبل از شروع نماز از خداوند منان توفیق حضور قلب و خضوع و خشوع در نماز طلب کنید به همه شما وصیت می کنم همه شمائیکه این صفحه را می خوانید، قرآن بخوانید بیشتر بشناسید، بیشتر عشق بورزید، بیشتر معرفت به قرآن داشته باشید و بیشتر دردهایتان را با قرآن درمان کنید. سعی کنید قرآن انیس و مونستان باشد نه زینت دکورها و طاقچه های منزلتان ، بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید به دوستان و برادران عزیزم وصیت می کنم کاری نکنند که صدای غربت فرزند فاطمه (س) مقام معظم رهبری(ره) را که همان ناله غریبانه فاطمه (س) خواهد بود به گوش برسد همان طوری که زمان امام خمینی(ره) گوش به فرمان بودید و در صحنه های انقلاب حاضر و آماده ایثار جان و مال و زندگی [باشید]… شیعه ها، مسلمانها، حزب اللهی ها، بسیجی ها و …نگذارید تاریخ مظلومیت شیعه تکرار شود. بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولی فقیه می باشد، باشند. چون دشمنان اسلام کمر همت بسته اند ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید. متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند. وصیت می کنم مرا در گلزار شهدای ساری دفن کنند و تنها امید من همان دستمال سبزی است که همیشه در مجالس و محافل مذهبی همراه من بوده و به اشک چشم دوستانم متبرک شده آن را بر روی صورتم بگذارند و قبل از آنکه مرا در قبر بگذارند، مداحی، داخل قبرم رود و مصیبت جده غریبم فاطمه زهرا(س) وجد غریبم حسین (ع) را بخواند به شب اول قبرم نکنم وحشت و ترس چون در آن لحظه حسن است که مهمان من است … از اعماق قلبم می گویم، من از ظلمت و فشار قبر خیلی می ترسم شما را به حق پنج تن آل عبا تا می‌توانید برایم دعا کنید و نماز شب اول قبر را برای من بخوانید، زمانی که زیر تابوت مرا گرفتید و به سوی آرامگاه می برید تا می توانید مهدی (عج) و فاطمه(س) را صدا بزنید.
الحقیر سید مجتبی علمدار

شهید سید مجتبی علمدار

درباره شهید

سید مجتبی در سحرگاه 11دی ماه 1345 در خانواده ای مذهبی و عاشق اهل بیت در شهرستان ساری دیده به جهان گشود.
دوران تحصیلش را در ساری طی نمود و برای اولین بار در حالی که تنها 17 سال داشت به عضویت بسیج درآمد و در اواخر سال 1362 به کردستان رفت
سید برای اولین بار در عملیات کربلای یک شرکت کرد و مدتی پس از آن وارد گردان مسلم بن عقیل در لشکر25 کربلا شد و تا پایان جنگ در آنجا ماند.
او در عملیات کربلای 4و5 حضور داشت، در کربلای 8 مجروح شد و مدتی بعد به جبهه بازگشت و در عملیات کربلای10 در جبهه شمالی محور سلیمانیه- ماووت شرکت نمود.

سید مجتبی علمدار در سال 1366 مسئوولیت فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل - از گردانهای خط شکن لشکر25کربلا- را برعهده گرفت و در عملیات والفجر10نقش آفرینی موثری داشت.
شهید علمدار در سه راهی خرمال،سید صادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادتهای فراوانی را ازخود نشان داد و از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بشدت مجروح شد.
او که مردانه در مقابل دشمن می جنگید. چندین باردیگر هم مجروح شد و از همه مهمتر اینکه او در دی‌ماه 1364، در عملیات والفجر 8، به شدت شیمیایی شد.

سید مجتبی بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشکر ۲۵ کربلا در ساری مشغول خدمت شد و در دی ماه سال ۱۳۷۰ با خانم سیده فاطمه موسوی ازدواج کرد که ثمره آن دختری به نام زهرا بود.

سید علاوه بر مسئولیت در واحد تربیت بدنی لشکر بعنوان عضو اصلی هیأت رهروان حضرت امام (ره) هم ایفای وظیفه می کرد. او مداح اهل بیت بود، همیشه مراسم را با نام حضرت مهدی (عج) شروع می کرد و در حالیکه به امام حسین (ع) ارادت خاصی داشت. مظلومیت آن خاندان را صدا می زد.
بیت الزهرا مسجد جامع، امام زاده یحیی، مصلی امام خمینی، هیأت عاشقان کربلا و منازل شهدا همیشه با نفس گرم حاج سید مجتبی معطر می شد و بچه ها نیزبا صوت داوودیش مداحی را می آموختند.
او که بعد از جنگ، با یاد و خاطره همرزمان شهیدش زندگی می کرد از دوری آنان سخت آزرده خاطربود و در همه مداحی ها آرزوی وصال آن راه یافتگان شهید را داشت.
حاج سید مجتبی علمدار در اوایل دی ماه سال ۱۳۷۵ به دلیل جراحت شیمیایی روانه بیمارستان شد و بعد از یک هفته بی هوشی کامل هنگام اذان مغرب روز یازدهم دی ماه نماز عشق را با اذان ملکوتیان قامت بست و به یاران شهیدش پیوست.

خاطراتی از همسر شهید سید مجتبی علمدار

انگشتر گمشده

ایشان انگشتری داشتند که خیلی برایش عزیز بود. می گفت این انگشتر را یکی از دوستانش موقع شهادت از دست خود در آورده و دست ایشان کرده و در همان لحظه شهید شده است. ایشان وقتی به آبادان برای مأموریت می رود، این انگشتر را بالای طاقچه حمام جا می گذرد و دربازگشت به ساری یادش می افتد که انگشتر بالای طاقچة حمام جا مانده است. وقتی آمد خیلی ناراحت بود. گفتم: آقا چرا اینقدر دلگیری؟ گفت: وا.. انگشترِ بهترین عزیزم را در آبادان جا گذاشتم، اگر بیفتد و گم شود واقعاً سنگین تمام می شود.گفت: بیا امشب دوتایی زیارت عاشورا و دعای توسل بخوانیم شاید این انگشتر گم نشود یا از آن بالا نیفتد.

جالب اینجا بود که ما زیارت عاشورا را خواندیم و راز و نیازکردیم و خوابیدیم. صبح که بلند شدیم دیدیم انگشتر روی مفاتیج الجنان است. اصلاً باورمان نمی شد همان انگشتری که در آبادان توی حمام جا گذاشته بود روی مفاتیج الجنان بالای سرما باشد .

عنایت امام زمان (عج)

سیّد همیشه « یا زهرا(س) » می گفت. البته عنایاتی هم نصیب ما می شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول شدیم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار می خواستم دانشگاه بروم اما کرایه نداشتم. 5 تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناسهای هزاری زیر طاقچه مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک 5 تومانی هم نداشتیم این هزاریها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان (عج) است. تا من زنده هستم به کسی نگو.

ایام عجیب

همیشه اول تا یازدهم دی ماه مریض بود. خیلی عجیب بود. می گفت وقتی که شیمیایی شدم همین اوایل دی ماه بود و عجیب تر اینکه 11 دی ماه هم روز تولد و هم روز شهادتش بود. در دی ماه ازدواج کردیم و دخترمان (زهرا) هم 8 دی ماه بدنیا آمد.

لحظات آخر

… یکی دوبار که درباره شهادت حرف می زد می گفت: من 5 سال الی 5 سال و نیم با شما هستم و بعد می روم. که اتفاقاً همینطور هم شد. دفعة آخری که مریض شده بود، اتفاقاً از دعای توسل برگشته بود. دیدم حال عجیبی دارد. او که هیچوقت شوخی نمی کرد آن شب شنگول بود. تعجب کردم، گفتم: آقا! امشب شنگولی؟! چه خبر است؟ گفت: خودم هم نمی دانم ولی احساس عجیبی دارم. حرفهایی می زد که انگار می دانست می خواهد برود. می گفت: آقا امضاء کرد. آقا امضاء کرد. داریم می رویم. نزدیک صبح، دیدم خیلی تب دارد . می خواستم مرخصی بگیریم که او قبول نکرد. گفت: تو برو، دوستم می آید و مرا به دکتر می برد. به دوستش هم گفته بود: « قبل از اینکه به بیمارستان بروم بگذار بروم حمام. می خواهم غسل شهادت بکنم. آقا آمد و پرونده من را امضاء کرد. گفت: تو باید بیایی. دیگر بس است توی این دنیا ماندن. من دیگر رفتنی هستم. » غسل شهادت را انجام داد و رفت بیمارستان. هم اتاقیهایش دربارة نحوة شهادتش می گفتند: لحظه اذان که شد، بعد از یک هفته بیهوشی کامل، بلند شد و همه را نگاه کرد و شهادتین را گفت و گفت: خداحافظ و شهید شد …

عکس شهید

 

 

منبع : سایت فاتحان

 

 نظر دهید »

فرازهايي از وصيت نامه شهيد عبدالرضا تركمان

19 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

همانا خداوند جانها و اموال مؤمنان را به بهاي بهشت خريداري كرده، آنها در راه خدا جهاد كنند كه دشمنان دين را به قتل برسانند و يا خود كشته شوند .

همانا خداوند جانها و اموال مؤمنان را به بهاي بهشت خريداري كرده، آنها در راه خدا جهاد كنند كه دشمنان دين را به قتل برسانند و يا خود كشته شوند . بارالها! ما به خدايي ات قسم مي خوريم كه هميشه يار و پشتيبان انقلاب باشيم، چون ياري تو ياري اسلام و مسلمين است. چون راه تو راه حسين (ع) و راه همه شهداي بحق اسلام مي باشد . از امت مسلمان و مبارز مي خواهم كه هميشه ياور و پشتيبان اماممان باشند. از روحانيت مبارز و متعهد پشتيباني نمايند و اين را بدانند كه اگر روحانيت شكست بخورد اسلام شكست خورده است.

به اميد پيروزي حق بر باطل

درباره شهید

شهيد بزرگوار عبدالرضا تركمان فرزند محمدتقي به سال 1332 در شهرستان باختران متولد گرديد.تفكرات و عقايد مذهبي خانواده او را از سالهاي جواني با جريانات و گروههاي مذهبي ضد رژيم شاهنشاهي آشنا كرد. پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي نيز با همين احساس تعهد و وظيفه به همراه گروههاي مبارز مجتمع شهرمس سرچشمه در كار سازماندهي اولين كميته هاي انقلاب همكاري مستمر و نزديك داشت. وي در سال 1356 به استخدام شركت ملي صنايع مس ايران در آمد و در امور معدن مشغول به كار شد. با شروع جنگ تحميلي، به همراه ديگر بسيجيان استان به جبهه هاي نبرد عازم گرديده و در تاريخ 3/12/1360 در منطقه عملياتي بستان به فيض به عظيم شهادت نايل آمد. از وي دو پسر به نامهاي توحيد و وحيد به يادگار مانده است.

 

 

 

منبع : سایت فاتحان

 نظر دهید »

وصیت نامه سردار شهید داود حق وردیان

19 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

اگر من از میان شما رفتم ناراحت نباشید .چه پیامبران و امامان معصوم ما خود را عاشقانه فدای اسلام کردند.در راه بر پا ماندن اسلام، اگر همه مردم هم بمیرند ، باز هم کم است ، چه رسد به قطره ای از این اقیانوس بیکران.
به نام خدا

اللهم صلّی علی محمد وآل محمد:

سلام و درود فراوان به ناجی انسانها و گستراننده ی عدل الهی قائم آل محمد(ص) امام زمان مهدی(عج) و سلام و درود بیکران به نائب بر حقش امید مستضعفان رهبر کبیر انقلاب اسلامی، بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران.

سلام بر امت شهید پرور و قهرمان ایران که عاشقانه و مخلصانه به فرمان روح خدا در راه الله مالها و جان های خود را در راه استقرار حکومت الله فدا می کنند و بزرگترین حماسه های تاریخ بشریت را ایجاد می کنند.

و سلام بر خانواده عزیزم که دین زیادی بر گردن من دارند .عزیزانم همه ی شمارا به تقوی در راه خدا و ترس از خدا وصیت می کنم. عزیزانم، امام عزیزم را تنها نگذارید و سخنان گوهربارش را گوش دهید و با دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی بجنگید و نگذارید سلاح من بر روی زمین بماند و به دست دشمنان اسلام بیفتد سلاح افتاده ام را به کف گیرید و با کفار و منافقین بجنگید که اسلام را زنده نگهدارید و از شهادت باک نداشته باشید که به فرموده مولایم امام حسین(ع):

مگر طفل شیرخوار از  مادرش می هراسد؟

اگر من از میان شما رفتم ناراحت نباشید .چه پیامبران و امامان معصوم ما خود را عاشقانه فدای اسلام کردند.در راه بر پا ماندن اسلام، اگر همه مردم هم بمیرند ، باز هم کم است ، چه رسد به قطره ای از این اقیانوس بیکران.

پدر و مادر گرامی، خواهران و برادر عزیزم و تو ای همسر مهربان و شجاعم در میان دشمنان برایم گریه نکنید که آنها شاد می گردند.با صبری والا دین خود را بر دهان یاوه گویان ضد اسلام بکوبید. مرا در کنار برادران شهیدم در تازه آباد رشت دفن کنید تا در کنار دوستان دیرینم آرام گیرم .باشد که خداوند رحمت خود را بر من تمام کند و مرا از شهدای اسلام قرار دهد.ان شاءالله.

همسر عزیزم، اسلام را با اعمال و اخلاقیات نیکو زنده نگهدار، و در راه خداوند متعال تلاش کن که خداوند بر تمام اعمال ما ناظر است .پس از من برای رضای خداوند متعال با کسی که شایستگی در درگاه الهی را داشت ازدواج کن و مرا حلال کن، من چیزی ندارم برای شما به ارث بگذارم جز این که شما را به تقوای الهی توصیه می کنم، باشد که خداوند از گناهان مان بگذرد. ان شاءالله.

ای کسانی که وصیت مرا می شنوید ، پشتیبانی کنید از روحانیت و اسلام و ولایت فقیه را تبعیت کنید و پشتیبانی کنید از ولایت فقیه و دولت جمهوری اسلامی ایران و برای سلامتی امام زمان (عج) و سلامتی امام خمینی ، نائب برحقش دعا کنید.

مادر عزیزم، شما خیلی بر من حق دارید و من شما را خیلی ناراحت کردم امیدوارم مرا ببخشید و حلالم کنید .یادتان نرود که حضرت فاطمه زهرا (س) نیز عزیز از دست داد ، حالا شما نیز در غم آن حضرت شریک هستید.صبر داشته باشید.

خواهران گرامیم ، شما نیز بسیار مهربان بودید و من نتوانستم جبران محبتهای شما را به جای آورم.مرا حلال کنید .و شما نیز به یاد حضرت زینب (ع) باشید که چه رنجها کشید. خداوند شما را صبر دهد.

برادر عزیزم، حمید جان، تو بودی که مرا با اسلام آشنا کردی و آن زمان که نماز بر من واجب نبود، نماز خواندن را به من آموختی و مانند یک معلم تربیت کردی. سلاح افتاده از دستم را برگیر و هدفم را دنبال کن، و مگذار اسلام تنها بماند.امام حسین (ع) در راه اسلام خون داده است.

همسر عزیزم، ای مهربان و تکمیل کننده ی ایمانم و گوشزد به کارهای نیک، اگر از من برایت فرزندی باقی بود وی را به اسلام مزیّن کن، و برای اسلام فدا کن.

پدر جان تو را به اسلام و اخلاق نیکو وصیت می کنم. امید آن است که خداوند تبارک و تعالی از تو بگذرد. از مادرم مواظبت کن.

وسائل جزئی مرا به همسر و برادر و مادرم می بخشم .هر چه صلاح دانستند ، بکنند. وصایع مرا انجام دهید و در راه استقرار حکومت الله در سراسر جهان بکوشید. و کوششتان در راه رضای خداوند تبارک و تعالی باشد.

بر افراشته تر باد پرچم خونین اسلام در سر تا سر جهان بر قرار باد حکومت قسط الهی در جهان به رهبری امام زمان (عج) درود بر امام خمینی نائب الامام زمان (عج)و رهبر کبیر انقلاب سلام بر امت شهید پرور شهیدای گلگون کفن اسلام.

*خدایا ، خدایا، تو را به جان مهدی (عج)، تا انقلاب مهدی (عج) ، خمینی را نگهدار*

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

داوود حق وردیان

60/10/27

درباره شهید

تاریخ تولد : ۱۳۴۱/۱/۱۵
محل تولد : منجیل
تاریخ شهادت : ۱۹/ ۲/ ۱۳۶۱
محل شهادت : خرمشهر
شهادت در عملیات : بیت المقدس
وضعیت تاهل : متاهل
تعداد فرزند : ۱
عضویت در : سپاه
سمت: فرمانده لشکر ۲۵ کربلا
مزار شهید : گلزار شهدای رشت

عکس شهید

 

منبع : سایت فاتحان

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 1059
  • 1060
  • 1061
  • ...
  • 1062
  • ...
  • 1063
  • 1064
  • 1065
  • ...
  • 1066
  • ...
  • 1067
  • 1068
  • 1069
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • مهشید ديانت خواه
  • زهرا بانوی ایرانی

آمار

  • امروز: 265
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 1041
  • 1 ماه قبل: 7423
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • وصیت نامه شهید درویشعلی شکارچی (5.00)
  • وصیتنامه شهید محمدجعفر دشتستانی (5.00)
  • مجموعه از خاطرات شهید همت (5.00)
  • ماجرای اقدام شهید «نخبه زعیم» که منجر به خلق پیروزی کربلای ۵ شد (5.00)
  • فرا رسیدن حلول ماه محرم را به شما تسلیت عرض می نمایم (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس